1. فرستاده شدن یوسف به مصر
فرستاده شدن یوسف به مصر، یکی از داستانهای پر فراز و نشیب در قرآن کریم است. این داستان در سوره یوسف منظر به بیان تجربیات روانی و اخلاقی یوسف برای آموزش مردم است. یوسف پسر یعقوب، یک پسر جوان و فرزند مورد علاقهی پدرش است که در داستان از خانواده و کارهای روزمرهاش نیز نام برده شده است.
در داستان قرآن، یوسف برای اینکه به توانایی اشاره به رویاها نهایت قدرت روانی خود را به نمایش بگذارد، به مصر فرستاده شده است. در مصر، یوسف با نمایندهی فرعون به نام پوتیفر ملاقاتی داشت که به تلاشهای جدی و مهارتهای برجستهی یوسف توجه داشت و برای او به عنوان فرماندهی خزانهداری، ماموریتی را به عهده داد. یوسف، با قدرتها و تواناییهای خود، موفق شد که خزانهداری را به بهترین شکل مدیریت کند و در انجام این کار، مهارتهای رهبرانهی خود را به نمایش گذاشت و مردم را با خود جلب کرد.
این داستان نه تنها در قرآن کریم، بلکه در ادیان دیگر نیز بسیار مورداستفاده قرار گرفته است. علاوه بر آموزشهایی که از این داستان دربارهی رفتار اخلاقی و روحی بدست میآید، در داستان قرآن، از قدرتها و تواناییهایی که به ما جا شده، برای خدمت به جامعه استفاده شده است. به این صورت که یوسف که به اندازهی نوجوان داستان روایت شده است، با نشان دادن مهارتهای خود، در موقعیت دشواری است که قدرت کامل برای او برای جلب توجه مردم فراهم شده است، برای خدمت به مردمشان استفاده کرده است. به همین دلیل است که این داستان در قرآن و در دیگر دینها نیز بسیار ارزشمند است و میتوان از آن برای آموزش اخلاق به نوجوانان و جوانان استفاده کرد.
2. قبول کردن یوسف در خانه خونگی پادشاه
داستان قبول کردن یوسف در خانه خونگی پادشاه که در سوره یوسف قرآن کریم ذکر شده است، به دلیل توانایی عظیمی است که یوسف در حل مشکلات داشته و این توانایی او به گوش پادشاه رسیده بود.
در آغاز داستان، یوسف برای دلیلی نامعلوم به زندان افتاده بود. او در آنجا با دو تبعیدی دیگر آشنا شد و به توانایی خود در تعبیر رویاها و پیشبینی اتفاقات در آینده اشاره کرد. در نهایت، پادشاه با خبر شدن از تواناییهای یوسف تصمیم گرفت تا او را از زندان آزاد کرده و به خانه خونگی خود دعوت نمود.
در خانه خونگی پادشاه، یوسف به دلیل دانش خود در علوم دینی، پزشکی، اقتصاد و ریاضی، بسیاری از مشکلات و خطرات احتمالی کشور را حل کرد. او با تعمیر و تجهیز کارگاههای پادشاهی(بخصوص، کارگاهی که شکارچیان آن را رها کرده بودند)، به رونق اقتصاد کشور کمک کرد. همچنین با تجربیات خود در پزشکی، به درمان بسیاری از مریضان کمک کرد و در داوریهای مرتبط با مردم به عنوان داور بازی کرد.
در انتها، پادشاه برای قدردانی از تواناییهای یوسف، او را به سمتی بسیار بالا در حکومت خود منصوب کرد و به او دستور داد که با خصوصیات منحصر به فرد خود به خدمت پادشاهی ادامه دهد. بهطور خلاصه، قبول کردن یوسف در خانه خونگی پادشاه از توانایی و دانش وی نشأت گرفت.
3. برپایی کنیسه در خانه خونگی پادشاه
برپایی کنیسه در خانه خونگی پادشاه از رویدادهای بسیار مهم و مورد توجه دوران پادشاهی میباشد. در این رویداد مهم، پادشاه با همکاری مردم خویش کنیسهای را در خانه خوانگی خویش برپا میکند. این کنیسه، مکانی خصوصی برای جمعآوری و عبادت به خداوند برای زندگی خانواده پادشاهی و مردم دارد.
در این کنیسه، روایات متعددی موجود میباشند که باید به طور مرتب و با دقت نگهداری شوند. هر دینی خصوصیات خود را دارد و اینکه کنیسه به چه شکلی ساخته شود و چه پیامدی برای زندگی افراد خود دارد، برای هر دینی متفاوت است.
بسیاری از مردم شرکت کننده در برپایی کنیسه این رویداد را به عنوان فرصتی میدانند تا با هم گرد هم آیند و با هم کار کنند. این حمایت و همدستی، روحیه و نشاط را در بین مردم ایجاد میکند و سبب تقویت تعاملات اجتماعی و اهمیت دادن به همدلی میشود.
در آخر، برپایی کنیسه در خانه خونگی پادشاه، یک رویداد با شکوه و اهمیت بوده که نماد تعهد پادشاه و مردم به دین خود و خداوند را نشان میدهد. همچنین، این رویداد، محتوای فرهنگی و تاریخی بسیار زیادی را به همراه دارد که در برپایی کنیسه، با شناخت این محتواها که نماد فرهنگ و تمدن ما هستند، ضروری است.
4. اتهام زنی برای یوسف
اتهام زنی برای یوسف، یکی از رویدادهای مهم و دردناک در داستان حضرت یوسف است که در کتاب مقدس ذکر شده است. در این داستان، یوسف فرزند یعقوب، به دلیل زیبایی و خوشخوییاش مورد علاقه پدرش و همچنین حسادت برادرانش قرار گرفت. برادران یوسف که از روی حسادت و احساس تهدید از او برای جایگزینی در مقام برادر بزرگترش، تصمیم به کشتن یوسف گرفتند و داشتند او را به کشتی تبعید کنند.
اما در این میان، زنی به نام زلیخا، همسر پدرخواندهی یوسف به عنوان بزرگترین خدمتکار در خانه، به یوسف علاقهمند شده و او را تحریک به عمل نامعقولی که در نگاه اسلامی، معرف نافرمانی و گناه است، کرده است. عاقبت این داستان باعث شدهاست که یوسف از لحاظ دینی و قانونی مقصر باشد و به زندان افتاده و در نهایت با محافظت خداوند و قظعیت مقصر بودنش، آزاد شود.
نکتهی مهم در این داستان حضرت یوسف، این است که یوسف به دلیل جذابیت و زیباییاش به مورد توجه و تمایل زنی در این جامعهی قدیمی و بازتابی که در جامعهی امروز نیز میتوان در آن یافت، تبدیل شدهاست. این داستان جزئی از حکایتی است که موضوع دشمنی و حسادت برادری، فرصت استفاده از فرصت به نفع شخص خود و مبارزه با این شرایط و در روند پیشرفت، را روشن میکند.
5. سوره بنی اسرائیل و روایت داستان یوسف
سوره بنی اسرائیل یا همان سوره اسرائیل، یکی از سورههای قرآن کریم است که به شماره پنج در قرآن قرار دارد. این سوره به مفاهیم مهمی از جمله معرفت الله، توحید، قدرت خداوند، اخلاق، قیامت و رستاخیز و ... اشاره دارد. یکی از اصلیترین مباحثی که در این سوره گفته شده، داستان حضرت یوسف (ع) میباشد.
این داستان، پیرامون حیات حضرت یوسف و ماجراهای پیش آمده در زندگی او متمرکز شده است. او یکی از فرزندان حضرت یعقوب (ع) بود که آن نیز یک پیامبر از پیامبران الهی بود. حضرت یوسف از نوجوانی در خانواده اش تبدیل به شخصی مورد حسد و کینه شدید قرار گرفت. برادران حضرت یوسف، به دلیل زیبایی، نظر گیری و فراز و نشیبهای زندگی او به او حسودی میکردند و با هم پیمان بستند تا او را از بین بردند.
به همین دلیل، آنها او را بر روی یک تکه خشت گذاشتند و در یک چاه ریخته و سپس به پدرشان قرار دادند که گرگان او را خوردهاند. هر چند که او توانست به سلامتی از این مصیبت عبور کند و پس از مدتی به مصر برود و در اوج قدرت و ثروت قرار گیرد. در این زمینه، در این سوره به برخی از نواقص اخلاقی برادران حضرت یوسف و احتمال این که شخصیتهای دیگر در مسئله سردرگم شده باشند، اشاره شده است.
از جمله دیگر مطالبی که در این سوره به بحث کردن ارزشمند است، مفهوم قدرت الهی است. در این سوره، قدرت و عظمت الهی به عنوان چیزی بینهایت و بینظیر توصیف شده است. در واقع، این سوره به نوعی یک گواهی الهی برای وحدت و قدرت بینهایت بشریت خدا است که پس از پروردگار، فضایل کامل پروفت ها را تائید می کند. با توجه به پویایی و فراوانی موضوعات جذاب در سوره بنی اسرائیل، دستیابی به علم و دانش از مباحث مذهبی، یکی از راههای دستیابی به روحیه ایمان بخش و ثبات آن میباشد.
6. فرستادن پدر و برادران یوسف به مصر
پدر یعقوب یکی از پیامبران خدا است که در کتاب مقدس به آن اشاره شده است. در داستان یوسف ، پدر یعقوب دارای 12 پسر است ، که یوسف پسر کوچکتر از آنهاست. یوسف دارای تفکر و رویاپردازی خاصی است که موجب رنجش و ناراحتی برای برادرانش شده است.
در داستان یوسف، برادران یوسف ناراحت هستند که پدرشان علاقه بیشتری به او دارد و برای آرامش خود، تصمیم به کشتن یوسف میگیرند. به جای کشتنش، آنان تصمیم میگیرند یوسف را به مصر بفرستند تا از چشم او برداشته شود. در این حین، برادران یوسف یک قرارداد درست میکنند که یوسف را به مصر میفرستدند و در عوض 10 قلاده به دست میآوردند. بعد از مدتی، پدر یعقوب از ناپدید شدن یوسف مطلع میشود و بسیار ناراحت میشود.
برای جست و جوی یوسف، پدر و برادران او به مصر میروند. در آنجا، آنها با یوسف ملاقات میکنند. یوسف در مصر به عنوان یک بنده خدمت میکند و بعدها به سرپرستی کشور میرسد. پدر و برادران یوسف بخشی از زندگی او در مصر را میگذرانند و سپس به خانه خود باز میگردند. در نهایت، جبرئیل از خداوند به پیامبر یعقوب میرسد که یوسف زنده است و پدر و برادران برگشتهاند و با او دیدار کنند. بعد از این اتفاق، پدر یعقوب و برادرانش به مصر باز میگردند و زندگی خود را با یوسف آغاز میکنند.