از وقایع قسمت قبل یادآوری میشود
در قسمت قبلی از سریال، ما شاهد وقایعی بودیم که در خانهی لانیستر رخ داد. جیمی لانیستر در حین صحبت با تیریون در مییابیم که وی به دنبال خاطرات گذشته خود است و ذهنش درگیر تصاویری از رویدادهای دوران کودکی و نوجوانی اش است. جیمی به تیریون خاطرات خود را به کارت دان و کیولی و دختر کوچکش سرسپرده آن دو، رفیقان کودکیاش، بیان میکند.
جیمی در این خاطرات، روزهای خود در استخر خانوادگی لانیستر در ایوورین میدان را به یاد میآورد. او به یاد شیرهای درختان، کوهها و درههای سرسبز و تنههای درختانی است که برای وی خیلی مهم هستند. جیمی یاد میکند که همیشه تلاش میکرده که در شرایطی که سرسبزی به دور از خودش فراتر است، جایی پیدا کند که برای او به یاد ماندنی باشد.
جیمی همچنین در این خاطرات، مادرش سرسپرده لانیستر را به یاد میآورد. خاطراتی که با وفات او تمام شد. و گرچه جیمی میدانست که مادرش به دلیل خشونت و سوءاستفاده همسرش، هرگز به درستی با وی رفتار نکرده است، اما همچنین میدانست که عشق مادری که او را به دنیای اولیه خودش خوش آمد میگوید، هنوز هم در قلبش زنده است.
بنابراین در این قسمت، شاهد خاطرات جیمی از دوران خود در خانهی لانیستر هستیم. او در این خاطرات به برف، شیرهای درختان و مادرش فکر میکند و به داستانهای خود زندگی برای تیریون و خودش گفته میشود. همچنین ذهنش همچنان در آن دوره بوده و در پایان، او از خود میپرسد که آیا باید به این دوره از زندگیش برگردد یا خیر.
ورود یک شخص جدید به داستان
ورود یک شخص جدید به داستان معمولاً موجب تغییر و تحولاتی در داستان میشود و میتواند تاثیرات بسیاری بر روی داستان و شخصیتهای داستانی داشته باشد.
شخص جدید میتواند با شخصیتهای قبلی داستان با چالش مواجه شود و موجب تغییر در رفتار و رویه آنها شود. همچنین، شخص جدید میتواند اطلاعات جدیدی به داستان اضافه کند و با برخی از رازها و رویدادهای قبلی داستان آشنا شود.
ورود یک شخص جدید به داستان ممکن است با مسابقه و رقابت با شخصیتهای دیگر همراه باشد و موجب تغییر در سرآغاز داستان یا تغییر در نظرات شخصیتهای دیگر شود.
همچنین، شخص جدید میتواند به عنوان یک مترجم بین شخصیتهای قبلی داستان عمل کند و باعث بهبود در فهم و ارتباط بین آنها شود.
در نتیجه، ورود یک شخص جدید به داستان میتواند تا حدودی پیچیدگی داستان را افزایش دهد ولی به همان اندازه میتواند جذابیت و اجابتگری داستان را نیز افزایش دهد.
اعتراضاتی در جامعه برای پایان دادن به بدبختیها
اعتراضات در جامعه به علت بدبختیها و وضعیت نامناسب برخی افراد و گروههای جامعه رایج است. این افراد بیشتر به علت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از بدبختیها رنج میبرند و برای پایان دادن به این وضعیت، اعتراض میکنند.
عدم توانایی هدایت کارآمد اقتصادی، توسعه فرهنگی و تحقق عدالت اجتماعی، علت اصلی بدبختی بسیاری از افراد در جامعه است. بسیاری از افراد بیکار هستند، ندارای مسکن مناسب هستند، نیاز به مراقبت پزشکی دارند و به دنبال پوشش نیازهای اساسی خود هستند.
بسیاری از جوانان بیکار، نمیتوانند به دنبال تحصیل و شروع زندگی حرفهای خود باشند، به دلیل عوامل اقتصادی و اجتماعی. این افراد اعتراض میکنند، زیرا این حق را ندارند که زندگی بهتری داشته باشند، زمانی که محدودیتهای شدیدی برای آنها وجود دارد.
در جامعه، به دلیل تفاوت درآمدی بین افراد، بسیاری از افراد دچار نبود و ناکامی شدهاند. بسیاری از افراد ثروتمند با توجه به منافع خود، دست به معاملات خارج از قانون میزنند و با ایجاد اشکال برای عدالت اجتماعی، بدبختیها را شدیدتر میکنند. به طور کلی، اعتراضات در جامعه دلیلی برای اعتراض بسیاری از افراد بر خلاف شرایط بدبختی است و به ارائه راهحلهایی برای بهبود وضعیت آنها کمک میکند.
رابطه غیر قابل پیش بینی بین دو شخصیت اصلی
رابطههای بین دو شخصیت در هر قالبی ممکن است. با این حال، در برخی موارد، این رابطهها به شکلی غیر قابل پیشبینی به نظر میرسند. برخی از این رابطهها قابلیت درک و بررسی دارند، اما برخی دیگر ، بدون هیچ معیار و پیشفرضی، ایجاد و پیوسته شدهاند. در این حالت، دو شخصیت نمیتوانند به عنوان یک جفت تصور شوند و هیچ رویکرد علمی و قابل پیشبینی نمیتواند این رابطه را توضیح دهد.
در این نوع روابط، این دو شخصیت به یکدیگر علاقهمند هستند و این علاقه با عوامل مختلفی مثل جذابیت، شخصیت و عامل زمان شکل میگیرد. در برخی موارد، این نوع روابط میتوانند از اتفاقات ناگهانی شروع شده یا منجر به گره خوردن و تمام شدن بشوند.
این رابطهها تا حدی پیچیده و درک ضعیفی دارند. زیرا، هیچ قوانین کلی برای آنها وجود ندارد و در طول زمان ممکن است تغییر کنند. این رابطهها دارای عواطف ناشناختهای هستند و برخلاف علاقههای معمولی، نمیتوان آنها را کنترل کرد.
در نهایت، رابطه غیرقابل پیشبینی بین دو شخصیت، در پیشبینی و پیشبینی نشده است. این دو شخصیت ممکن است در زندگی همدیگر ماندگار شوند یا به صورت ناگهانی جدا شوند. چیزی که در این نوع رابطه مشخص است، ناپایداری و تغییرپذیری آن است که باعث میشود به عنوان یک صفت کلی قابل توضیح نباشد.
ظهور یک شخصیت خطرناک و تهدید آن به داستان
:
ظهور یک شخصیت خطرناک در داستان میتواند برای خواننده بسیار جذاب و دلپذیر باشد، اما به طور همزمان تعدادی بسیاری از تهدیدهای برای شخصیتهای دیگر و به طور کلی داستان بوجود خواهد آورد. شخصیت خطرناک ممکن است یک قاتل سریالی باشد، یک دزد یا یک فردی که در سایهها نقش بسیار مهمی دارد. هر کدام از این شخصیتها میتواند برای داستان ارزش افزوده و هیجانی را افزایش دهد.
اگر شخصیت خطرناک دزد باشد، ممکن است در حین یک سرقت از یک خانواده بگیرد و آنها را گروگان بگیرد. در این صورت، داستان باید به چگونگی نجات خانواده و دربرداشتهای ذهنی افراد مختلف بپردازد. دیگر اینکه، جرم و جنایت شخصیت خطرناک ممکن است در طول داستان مشخص شود. در این صورت نویسنده باید شخصیتسازی دقیقی برای این شخصیت برای تشریح دلیل تهدیدی که برای داستان ایجاد شده است، انجام دهد.
شاید شخصیت خطرناک برای داستان ما یک قاتل سریالی باشد. در این صورت، داستان باید به جزئیات زیادی از حوادث روانی و فیزیکی این شخصیت پرداخته و شخصیتهای داستانی را در قالب هیجان و ترس با این فرد مواجه کند. بازگو کردن گذشته، شخصیتی که او را شکار میکند و بریندگان دیگری که این شخصیت خطرناک با آنها مواجه شده است، میتواند به نوبه خود در ساختار داستانی نقش بسیار مهمی داشته باشد.
اگر شخصیت خطرناک در داستان ما کارآگاهی است که در تلاش برای پیگیری و شناسایی پروندهای خطرناک است، داستان میتواند به صورتی طراحی شود که خواننده مفیدی را در تعقیب پرونده درک کند. تجزیه و تحلیل تمام دلایل و احتمالات، شخصیتی که در پرونده درگیر شده است و تدابیری که هر دو طرف برای شناسایی و کشف تلاش میکنند، میتواند از دیدگاه مورد علاقه خواننده به داستان، جذاب باشد.
در کل، ظهور یک شخصیت خطرناک در داستان میتواند یک عنصر جذاب و هیجانی برای خواننده باشد، اما به طور همزمان باید نویسنده بسیار دقیق و دقیق باشد و تمام جزئیات و این سوالات را کامل و بدقت تشریح کند: چرا این شخصیت خطرناک ایجاد شده است و به چه دلیل به داستان ارزش افزوده دارد؟ چه تهدیدی برای شخصیت داستانی دیگر و به طور کلی داستان بوجود میآورد؟ این تهدید چه تکنیکهای نویسندگی میتواند داشته باشد؟
شیوع بیماری و تاثیر آن بر روی داستان
یکی از مضراتی که میتواند در داستانها بهوجود آید، شیوع بیماری است. این موضوع بهطور خاص در داستانهای علمی-تخیلی یا داستانهایی که در مورد بیماریهای اپیدمیک یا پاندمیک مختلف استفاده میشود، ظرفیت بیشتری برای حماسه و تاسف بهوجود میآورد.
توصیف شیوع بیماری در داستان قادر است احساساتی شدید به خواننده القا کند. همچنین، این موضوع قادر است به خواننده اطلاعات کافی درباره بیماری و روش های درمان و پیشگیری از آن را ارائه دهد.
موضوع شیوع بیماری میتواند به توسعه داستان کمک کند. با اضافه کردن جزئیاتی در مورد سبک زندگی افرادی که دچار بیماری میشوند یا نگاه کردن به واکنش های مردم در برابر یک بیماری، داستان خود را بسیار واقعی و قابل تفهیم تر می کنید.
بیشتر داستان های مرتبط با چگونگی پخش بیماری می شود، زمانی که عواقب این پخش در میان مردم مورد بحث قرار می گیرد. شخصیت های تخیلی با بیماری یا افرادی که در حال کاهش جمعیت شهر هستند، میتواند احساس تنهایی و ناامیدی در انسانها برانگیزد. به هرحال، شرایط به گونهای است که کنترل این موضوع به دست مکانیزمهای بهداشتی و پزشکی خواهد بود. به صورت کلی نویسندگان در داستانهای خود از وقایع اپیدمیک و پاندمیک به عنوان موضوعی جذاب استفاده میکنند تا قارئین را به دنیای خود جذب کنند.