1. به خودم میآیم
در موضوع "به خودم میآیم"، اشاره به فرآیندی است که هر فرد در طول زندگی خود با آن مواجه میشود. به خودم آمدن به معنای شناخت بهتر از خود، بهعمل آوردن تغییرات شخصیتی مثبت، بازتابگری از کارکرد بهتر در زندگی و رشد شخصی است.
معمولا به خودم آمدن از تحریکات درونی یا خارجی آغاز میشود. تحریکات درونی از قبیل سوالات حرفهای، دغدغههای اجتماعی، نیازهای بازیابی شده، دلایل عملکرد نامطلوب در روابط و یا تفکرات منفی ممکن است به یک فرد تشویق به به خودم آمدن کند. تحریکات خارجی از قبیل اتفاقات زندگی به شکل شکست و یا فرصتهای رشد نیز میتوانند منجر به به خودم آمدن شخص شوند.
به خودم آمدن با تغییر درک خود، انطباق با موقعیتها، پذیرش خطا و ناتوانیها، زندگی برای حال حاضر، بهبود روابط، بهرهوری و پرزنگی ذهن همراه است. به خودم آمدن برای یک فرد به معنای پایداری در موقعیتهای استرس آور و حفظ نیرو و خرد در مواجهه با چالش است.
در کلام نهج البلاغه نیز آمده است: "آگاهی آغاز شناخت است و شناخت آغاز دانش و سپس دانش آغاز به خودآموزی و آموزش است." بنابراین، به خودم آمدن در زندگی انسانی، برای رسیدن به یک زندگی بهتر، لازم و اجتناب ناپذیر است.
2. پنجهء شیطان
پنجهی شیطان، یک اعتقاد مذهبی و فرهنگی در بین برخی از اقوام مختلف جهان است که به محضر شیطان و پنج انگشت طولانی و تیز او اطلاق میگردد. برخی افراد در عقیده دارند که این پنجهها قدرتی ویژه برای شیطان دارند و او را قادر میسازند تا به دنبال هدفش در فرصتهایی که فرجام مناسب برای آنها به دست آمده است، عمل کند.
در برخی از دینهای کهن، شیطان نماد بدی است که برای تشویق افراد به انجام اعمالی خلاف مقررات دینی استفاده میشود. در این عقیده، پنجههای شیطان برجستگی هایی هستند که نشان می دهند دشمنان الهی باید با یک ستمگری و سرکشی زیر سایه آنها قرار دهند. این عقیده در برخی جوامع باور و روایتهای متعدد دست به دست میدهد و ممکن است در برخی مواقع به گونه های کمتری نیز به کار گرفته شود.
به عنوان مثال، در فرهنگ کرد، پنجه شیطان به عنوان یک نماد مذهبی و ترسی که در برابر اهریمنی مسلما قوی است، به کار میرود. برخی افراد کرد اعتقاد دارند که این پنجهها میتوانند از طریق سحر و جادو مورد استفاده قرار بگیرند و از این راه میتوانند به روی آدمهایی که با آنها مخالف هستند، آشفتگی و مشکلات بسیار بزرگی ایجاد کنند.
در مجموع، پنجهی شیطان یکی از افرادی است که به دلیل اعتقادات و باورهای مذهبی در ایجاد ترس و خشم در برخی از جوامع مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. هرچند که این باورها توسط بسیاری از افراد در جهان تکذیب شدهاند، اما در برخی جوامع رایج بوده و همچنان برای خیلی از افراد یکی از نمادهای همیشگی شیطان است.
3. قلعهء تاریک
قلعهی تاریک به عنوان یکی از مجموعههای داستانی چندجلدی «دنیای هری پاتر»، به نوشتهی جی. کی. رولینگ معروف است. در این رمان، داستان به دنبال ماجراهای هری پاتر و دوستانش، رون و هرمیون، در شیفتگی برای کشف رمزهای سری «کاکتوس» میباشد.
در قسمتی از داستان حرفهایی دربارهی قلعهی تاریک و شرایط و نشانههایی که در خود دارد، ظاهر میشوند. قلعهی تاریک برای دانشجویان هگوارتز، محلی بسیار مرموز و ترسناک بهشمار میرود. در این قلعه، داستانهای تاریک و ناامیدکننده در میان شبهای طوفانی به گوش میرسد و تعداد زیادی از افراد از جمله دانشجویان و استادان در آنجا ترسیده و ناامید میشوند.
توصیف دقیق و شعورانهی جی.کی. رولینگ از قلعهی تاریک موجب شکلگیری یک محیط ترسناک و مبهوتکننده به شکل کامل میشود. متنوعترین اتفاقات و اتفاقهایی که در داستان رخ میدهد، تمامی به یک شیفتگی در جهت کشف رمزهای «کاکتوس» مرتبط هستند و قلعهی تاریک به عنوان بخشی مهم از شکلگیری این خیالی، سایه روی داستان پرماجرای هری پاتر میاندازد.
بهطور کلی، قلعهی تاریک جزء جذابیت داستان هری پاتر و یکی از بخشهای مهم آن میباشد. در این داستان، مکانی بینظیر و در عینحال وحشتناک به تصویر کشیده شده است و تمامی شخصیتها در محیطی تاریک و ناامیدانه، در تلاش برای کشف رازهای آن هستند.
4. اکسورسیست
اکسورسیست یا Exosystem، مفهومی است که در روانشناسی توسعه مربوط به تأثیر محیط خارج از شخصیت توسعه یافته است. در این مفهوم، محیط اطراف فرد شامل والدین، عمومیت، دوستان و خانواده او، مدرسه و اجتماع در محدوده اطراف او و سیستمهای گستردهتر مانند فرهنگ، فناوری، قانون و سیاستها محتوای اکسورسیست را تشکیل میدهند.
مفهوم اکسورسیست در روانشناسی توسعه، به تأثیر محیط خارج شخصیت بر شخصیت و توسعه ی آن اشاره دارد. همانطور که در خانواده آموزش دیدیم، خانواده بخشی از اکسورسیست فرد است. والدین، برادران و خواهران، جامعه همسایه و دوستان مدرسه نمونههایی از سطوح مختلف این سیستم هستند. وقتی یک شخص جوان با فردی در ارتباط است، کسی که ارتباط دارد یک فرد از اکسورسیست اوست. وقتی حتی یک شخص با همکلاسیهای خود در مدرسه صحبت میکند، این محیط اطراف نیز یک اکسورسیست برای اوست.
قانونها، سیاستها و فناوری نیز به شکل چشمگیری با توسعه دانش آموز و یا اشخاص مبتلا به اختلالات روانی و رفتاری مرتبط هستند. در این مورد، محیط سیاسی و فناوری نیز بخشی از اکسورسیست یک فرد است. به عنوان مثال، اگر یک شخص با اختلال رفتاری در خانواده خود قرار دارد ولی مدرسه او این کار را به رسمیت میشناسد و طرحهای پشتیبانی ویژهای برای او ارائه میدهد، بررسیها نشان میدهد که این تأثیرات مثبت در توسعه آن فرد دارد و نقش بسیار مهمی در یادگیری و فعالیتهای روزانه او ایفا میکند. به این ترتیب، مخرجی از اکسورسیست میتواند به شناخت بهتری از پیامدهای تاثیرگذاری محیط بر فرد و ارائه ایدههایی برای پشتیبانی از آنها منجر شود.
5. آواره
آواره یا شخص بیخانمانی به فردی گفته میشود که به کاشانهای وصل نشده و در یک مکان ثابت اقامت ندارد. آوارگی به دلایل مختلفی از جمله جنگ، خشونت، صدمات طبیعی، اخراج از محل زندگی، فقدان کار، عدم دسترسی به خدمات مورد نیاز و... رخ میدهد.
معمولاً آوارهها برای پیدا کردن محل اقامت جدید به دنبال کار و نرخ و هزینههای اقامت مناسب هستند. گاهی اوقات آوارهها به دلایل مختلفی به جمع خانواده یا دوستان پیوسته و در محل جدیدی زندگی میکنند.
چالشهای بسیاری برای آوارهها وجود دارد که میتواند برای آنها همیشگی باشد. این چالشها شامل شرایط بد زندگی، ناامنی، عدم دسترسی به خدمات پایه، بیکاری و فقر میشود. به منظور رفع این مشکلات، بسیاری از تلاشهایی از جمله فراهم کردن سرپناه، غذا، ایمنی زندگی، بهداشت و درمان، بهینه سازی فرصتهای شغلی و مهارتهای کاری و اجتماعی آوارهها انجام میشود.
روشهای مختلفی برای کمک به آوارهها به کار گرفته شده است که از جمله آنها میتوان به حمایتهای مالی و موادی، زنگهای اطلاع رسانی، برنامههای آموزشی و تحقیقاتی درباره آوارگی و وضعیت آوارهها در جوامع و کشورهای مختلف اشاره کرد. در اینده، پیدا کردن راهحلهای مناسب و ایجاد شرایط بهتر برای زندگی آوارهها از اهداف مهم جامعه برای رفع مسائل اجتماعی و عدالت اجتماعی میباشد.
6. مسیر سوم
مسیر سوم، یا همان پروژه مسیری، یک راهبرد مطرح در حوزه مدیریت، برنامهریزی و اجرای پروژههای بزرگ و پیچیده است. در این روش، برای مدیریت پروژه از یک مدل پویای توامان استفاده میشود که شامل حساسیت نسبت به تغییرات، تعاملات وابسته به پروژه و اینکه همه اجزای پروژه همزمان و پیشبینینشده نیز در نظر گرفته میشوند.
در مسیر سوم، مراحل تحلیل و طراحی پروژه با استفاده از رویکردی شفاف و مشخص، بهبود مییابد. با این روش، اطمینان حاصل میشود که تمامی مسائل پروژه مطرح و با آنها در مراحل اولیه پرداخته میشود و از طریق جلسات و توافقات متعدد و متنوع با سایر ارکان پروژه، به یک تفاهم کلی بین همه رسیده و از اهمالکاری یا خطاهای احتمالی پیشگیری میشود.
برای رسیدن به این هدف، به تیمهای پروژه باید امکان پیگیری نوعی کنترل پیشنهاد شود که به آن کنترل حداقلی، یا کنترل ترکیبی گفته میشود. در این روش کنترل حداقلی همراه با کنترلهای چندگانه دیگر به کار گرفته شده و به حفظ تعادل میان کاهش هزینه، کیفیت و برآورده شدن زمانبندی پروژه کمک میکند.
در کل، مسیر سوم یک روش نوآورانه و با ارزش برای مدیریت پروژه است. این روش، با ایجاد قابلیت تعامل آسان بین تمامی کارکنان، تضمین عملکرد بهینه و دقیق پروژه و همچنین کنترل هزینههای پروژه بهبود و ارتقا مییابد.