۱. خدا به ما بخشید
خدا، مفهومی مهم و حیاتی در تمامی ادیان است. در اسلام، خدا به عنوان ذات بینهایت، دارای خصوصیاتی مانند بیپایان، بیغیرت، علیم، حکیم و... است. مفهوم خدا به دلایل مختلف درباره وجود هستی، رفتار و هدف در جهان در فرهنگ های مختلف قابل تبیین است. در اسلام خداوند به تنهایی مخلوقات را خلق نموده و از آن دسته از موجوداتی است که ما مانند آدم و حوا و طرز قرآنی گستردگی و مختلفی برای تعبیر و بررسی آن داریم .
خداوند بخشیدن و رحمت کردن را یکی از خصوصیات بزرگ خود میداند و در انجام این کار پایبند و دقیق است. خداوند از چند نظر به ما بخشیدهای است: اولاً، زندگی و هوشیاری، زکات اعضای بدن، نعمت های روحانی و جسمانی، نصف قرآن و غیره. دوماً، رحمت و مغفرت خدا برای بندگانش نامحدود است و همه آنها را به کمک و دعای هدایت در پابرجا میدارد. سوماً، خداوند به ما پاسخ های خود را به امید و دعا های ما بخشیده است و همیشه به ما آگاه است.
همچنین خداوند در قرآن گفته است که اگر بندهاش نسبت به خطاهای خود پشیمان باشد و توبه از گناه کند و خداوند را در دل خود قرار دهد، خدا به او بخشایش خواهد کرد. بنابراین، خدا بخشیدن را یکی از خصوصیات بزرگ خود میداند که بر روی تمامی بندگانش اثر خواهد گذاشت و ما باید به این خصوصیت او اعتقاد داشته باشیم و همیشه به خداوند دعا کنیم تا برایمان بخشیده و مغفرت کند.
۲. روزگاری پر از درد و غم
زندگی انسانها با پر ماجراهای درد و غم میباشد. هر فردی در زندگیاش موابقات صعب العبوری را دارد که باعث شده تا احساسِ افسردگی و ناامیدی پیدا کند. بعضی از این دردها شامل به خاطراتِ سخت و ترسناک، جدایی از عزیزان، بیماریهای خطرناک، فقر و نافرمانی در فرهنگ و محیط اجتماعی هستند.
اما بسیاری از افراد، این موانع و دردها را به عنوان یک فرصت برای رشد و غنی شدن در زندگیِ خود برای خودشان و دیگراند. آنها برای رفع مشکلاتی که با آنها مواجه هستند، راهکارهایی را پیدا کردهاند و خلاق جستجو میکنند تا با این موانع مقابله کنند.
یک راه ساده برای شروع، تمرکز بر چیزهایی از زندگی است که الان دارید. از روزهای شاد و خوش تا روزهای سخت و غمانگیز، تلاش کنید به خود بگویید که همه چیز در کلیتی به شما کمک میکند تا یک شخص بهتر و قدرتمند تر شوید.
در نتیجه، زندگی مملو از درد و غمهاست، اما شما میتوانید با انتخاب نگرش رسمی، خلق کردن روزهای خوب و فلسفهی زندگیای خصوصی و هدفمند، قدرت خود را بیشتر کنید و زندگیای رضایتبخش و سرشار از خوشبختی و لذت را تجربه کنید.
۳. دروغگویی بی وفا
برخی افراد در جامعه با وجود وعدهها و تعهداتی که به دیگران دادهاند، دروغگویی و بی وفایی را به تبعیت از شخصیت ضعیف خود، یا به دلایل فردی، دروغ میگویند و تعهدات خود را نقض میکنند. در واقع این افراد به دلیل عدم توجه به ارزشهای اخلاقی، از جمله احترام به دیگران و برقراری ارتباط دوسویه، ناپایداری در رفتارشان دیده میشود.
یکی از عوارض این رفتار بیوفایانه، از دست دادن اعتماد دیگران به این افراد است. دروغهایی که این افراد به دیگران میگویند، در نهایت منجر به از دست دادن اعتماد و اعتمادسازی میشود. به این ترتیب، دیگران با این افراد بودن کمیاب میشود و اعتمادشان را به دست دیگران نمیدهند.
یکی دیگر از نتایج بیوفایی و دروغگویی، ایجاد موانع در روابط میان افراد است. در واقع، رفتار دروغگو و بیوفایانه ممکن است منجر به انحصار، نادیده گرفتن دیگران یا تلاش برای برپایی روابط منفعتگرا شود. این رفتار مناسب لذت گرفتن شخص از خود بوده و هدررفت زمان و انرژی دیگران را به همراه دارد.
علاوه بر این، رفتار بیوفایانه و دروغگویی، میتواند منجر به افسردگی، اضطراب و استرس شخصی شود. این رفتار باعث میشود شخص بیشتر به خودش شک کند و زمانی که به دیگران نیاز دارد قابل اعتماد نباشد. در کل، بیوفایی و دروغگویی عواقب نامطلوبی برای خود شخص و جامعه در پی خواهد داشت و بایستی بهترین راهکارها جهت رفع این مشکلات پیش گرفته شود.
۴. بیحاصلگی زندگی
بیحاصلگی زندگی به معنای احساس بیمنفعتی و نداشتن هدف و دلیل مشخص در زندگی است. این احساس میتواند به صورت کوتاهمدت در برخی افراد بروز کند اما در برخی دیگر به صورت بلندمدت و مزمن باشد. این احساس میتواند در بسیاری از افراد با تمام سطوح ثروت، آموزش و موقعیت اجتماعی رخ دهد و هیچگاه به رفاهی مادی یا سطوح قدرتمندی نیست.
بیحاصلگی زندگی میتواند به دلیل فشارها و تنشهای زندگی، احساس تنهایی و بیارتباطی، فاصله با هدفهای شخصی یا حتی نوعی تحمل ناتوانی بروز کند. در این حالت، فرد احساس میکند که زندگیش معنا و رویکرد خاصی ندارد و به نوعی بیمنفعت از اتفاقات میگذراند. برای برخی ممکن است این احساس به شکل افسردگی و اضطراب تبدیل شود.
برای رفع بیحاصلگی زندگی، از روشهای مختلفی میتوان استفاده کرد. به عنوان مثال، شروع فعالیتهایی مانند ورزش و رسیدن به چالش هایی، مانند شرکت در مسابقات ورزشی، میتواند به رفع این احساس کمک کند. همچنین، پیدا کردن هدف و خوشبختیای که فرد را تحریک کند، میتواند در جهت رسیدن به حالت ارتباط ودلیل کارآمد باشد. رفتن به خانه خیریه، کمک به محتاجان، به اشتراک گذاشتن ایدهها و رفتارهای موثر و رشد فردی، نیز میتواند در دستیابی به این هدف کمک کند. در مجموع، داشتن علایق مشخص، شروع رویارویی با چالشها و تعهد به برنامههای افزایش کیفیت زندگی، میتوانند به رفع بیحاصلگی زندگی کمک کنند.
۵. شکست در عشق
شکست در عشق یکی از تلخترین و تاثیرگذارترین تجربههایی است که یک فرد میتواند در طی زندگی خود تجربه کند. به طورکلی، شکست در عشق به معنی عدم توانایی در ادامه رابطه عاطفی با شخصی است که به آن علاقهمند هستیم. این شکست ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتد از جمله عدم تطابق در فرهنگها، ناهماهنگی در نگرشها و اولویتها، مشکلات مالی و خانوادگی و یا شیوههای زندگی متفاوت.
پس از شکست در عشق، افسردگی، نگرانی و درد روحی از جمله احساسات شایعی هستند که فرد تجربه میکند. این احساسات در بعضی از موارد ممکن است بسیار شدید باشند و باعث کاهش کیفیت زندگی شود. در بعضی از موارد، افراد به دنبال جایگزینی شریک قبلی خود میباشند که این باعث میشود که مشکلات جدید و تلختری را تجربه کنند.
هنگامی که شخص با شکست در عشق روبرو میشود، روشهای مختلفی برای پیشگیری از آن وجود دارد. در این موارد، میتوان با تمرین خودشناسی، تلاش برای تطبیق موفق با شخصی که به آن علاقهمند هستیم، و یا تحقیق درباره وضعیت و نگرش خود در قبال روابط عاطفی، به شکست در عشق پیشگیری کرد.
در نهایت، شکست در عشق ممکن است برای هر شخصی تلخ و سخت باشد، اما میتوان آن را به عنوان یک فرصت ارتقاء شخصیت و بالا بردن سطح خودشناسی در قبال روابط عاطفی دید.
۶. حسرتهای پایانی
در زندگی انسانها، مفهوم حسرت به عنوان احساس نارضایتی و تلخی از چیزی که تصور میکردیم باید برایمان ممکن بوده ولی به دلایل مختلف نتوانستیم آن را به دست آوردهایم، وجود دارد. این احساس بیشتر در موقعیتهایی که از دست دادن فرصت های بزرگ و مهمی را نشان میدهد، احساس میشود.
حسرتهای پایانی با خاطرههای آن چه که بتوانستیم در زندگی از دست بدهیم ساخته میشود. این حسرتها را به عنوان حسرتهای پایانی میشناسیم، زیرا به تدریج پس از دیده نشدن فرصتها و انجام ندادن کارهای مهم، در چشمهای ما پایانی و قطعی به خود میگیرند.
مثلاً، حسرت نبودن در کنار شخصی برای همیشه که از او مهماننوازیهای فراوانی یاد گرفتهایم یکی از حسرتهای پایانی است. یا حسرت این که چرا مسیر زندگی را در نوجوانی به سمت دیگری گرداندهایم، به جای اینکه مهارتهای جدیدی را یاد بگیریم. یا بلایی که به دلایل قابل توجیهی از انجام کاری منصرف شدیم و به آن عمل نکردیم.
حسرتهای پایانی برای افراد در طول زندگی اتفاق میافتد، ولی در آخرین دوره زندگی، به دلیل داشتن بینش بیشتر و بگذشت زمان، قابل احساس بیشتری هستند. این حسرتها میتوانند آوردن به دل ما با عشق، درد و شادی باشند. به عنوان یک تجربه زندگی، حسرتهای پایانی میتوانند ما را برای دنبال کردن آرزوهایمان و مهمترین کارهایمان ارتقا دهند، و صبر و شکیباییمان را تقویت کنند.