1. ترس و ناامیدی: داستان دختر کفشدوزکی که مرده
در داستان دختر کفشدوزکی که مرده، شخصیت اصلی داستان یک دختر کوچک به نام لندی است که دوست دختری به نام جرجی دارد که همیشه با هم دور درختان و باغچهها بازی میکردهاند. او که از دوستش خبری ندارد از پنجره خانه ستارهای خود مراقبت میکند. او دنبال کفشدوزکهایی میگردد تا جلوی در ایستادهاند.
او بارها و بارها شدهاست که در دنیای خود تنها باشد و این برای او خیلی تلخ و سخت است. اما در داخلش امیدی داشت که یک روز با دوستش دوباره ملاقات کنند. باری او کفشدوزکیای را دید که به دنبال هوای گرم خورشید پریده و به سرعت شروع به پرواز کرد. بعد از چندین دقیقه آن کفشدوزک کوچک روی صحنه ظاهر شد و به رفیقش پیوست.
لندی به این کفشدوزک اعتقاد داشت که همه چیز دوباره به خوبی خودش بازمیگردد و این باور تلاش او را برای بقای کفشدوزک را باعث شد ولی بلاخره، کفشدوزک مورد علاقه او هنگامی که اتفاقات شکستخورده ای رخ داد، مرد. این اتفاق جای بسیاری از پرسشها و ترس را مانند اینکه آیا همه چیز به خوبی خودش باز میگردد؟ در دل لندی ایجاد کرد و او ناامید شد.
بنابراین داستان دختر کفشدوزکی که مرده به ما نشان میدهد که در بعضی موارد، امید و تلاش هر چقدر هم بزرگ باشد، نهایتاً همه چیز به یک پایان بزرگ و نابخشودنی میرسد. ما باید به تسلیمشدن امیدوار باشیم و احساس ترس از ناامیدی را به سمت پذیرش سختیهای زندگی برگردانیم.زمانی که مسیر زندگی ما به سمت پایان پیش میرود، نتیجهای که باید از آن خود را مختصراً خلاصه کنیم عمیقاً غمگین و دردناک است.
2. مرگ و معنا: بحران اعتقادات و ارزشهای انسانی
پدیده مرگ از بزرگترین مسائلی است که هر انسانی در طول زندگی خود با آن مواجه میشود. مرگ به عنوان پایان طبیعی زندگی و البته برای بسیاری از افراد، ورود به دنیای دیگری به شمار میرود. با این حال، اعتقادات و ارزشهای مرتبط با مرگ، از جمله برگزیدگی نمودن جایزه و مجازات برای عملکرد های انجام شده در عمر زندگی، روشن نیستند و باعث میشوند که انسان برای اینکه به صحت این اعتقادات پایبند شود، برخی از رفتارهای مطلوب را در زندگی خود رعایت کند.
یکی دیگر از چالش هایی که باعث شده تا عقاید انسانی درباره مرگ به خطر بیافتد، مشکلاتی هستند که با دانش و پیشرفت تکنولوژی به وجود آمدهاند. مثلاً، با افزایش امکانات پزشکی، هرچه بیماریهای مرگبارتر و شدیدتری شناسایی میشود، اما این امکانات به شمار زیادی از انسان ها، موجب این ترس میشود که در مواجهه با مرگ، شاید بتوانند تلاش کنند تا از آن فرار کنند و در برخی موارد به قیمت فراریناپذیری از مرگ، نه تنها برای خود، بلکه برای کل جامعه، شایعه شدهاند.
در این جایگاه، به طور کلی می توانیم گفت که مرگ نه تنها یک پدیده زیستی، بلکه یک پدیده علمی، فرهنگی، فلسفی و اخلاقی نیز محسوب شده و در برابر آن نه تنها دانش ها در حال تأثیرگذاری هستند بلکه رفتارهای دینی ، فرهنگی و اخلاقی نیز در حال تقابل ، ادغام و غلبه میباشند. به همین دلیل، باید برای پذیرش مفهوم مرگ، بیش از هر زمانی به استفاده از منابع و دانشمندان پزشکی، فلسفه و علوم اجتماعی اعتماد کنیم و به دنبال پاسخ به سؤالاتی چون چگونه و چرا باید بمیریم، چطور با مرگ و میر مقابله کنیم و چه ارزشمندی به مرگ مشترک است، باشیم.
3. زندگی و پویایی: هنر به عنوان راه نجات
هنر به عنوان یکی از اعتبارات بزرگ تاریخ بشر، از دیرباز به عنوان راه و نهجالبلاغه برای تمامی چالشهای زندگی در نظر گرفته شده است. زیبایی صدای آواز و موسیقی، خاصیت نرمی و روانی بخشیدن به تمامی دلها و تمامی میلاد بشر، این توانایی از هنر بوده که از دوران قدیم برای شفای کلامی و روحی و همچنین تنشهای روحی انسانها بهره میبرند.
از این رو، هنر به عنوان راهی برای نجات و یافتن راه راههای مشکل و غیر معمول در زندگی میتواند انتخاب شود. این خلاقیت، ارزشمندی هنر و آثار آن را پس از سالها و در دوران جدید، هنوز برای ما حفظ کرده است. با نگاهی به تمامی صیدهای هنری، میتوان دید سراسری حقایق از طریق شاهکارهای کنترلناپذیر در شکل خود متولد شده است.
به طور کلی، هنر به عنوان یک راهکار کلیدی برای رسیدن به اهداف و پیشرفت در زندگی به کار رفته است. هنر علاوه بر جذابیت فیزیکی که در وجود دارد، میتواند هرچه بیشتر در خود تلاش و زحمت کنیم، در استفاده بهینه از بینش فراشناختی و نیز تجربیاتی که به لحظههای ما پیوسته است استفاده کرد. در نهایت، این هنر از طریق تاثیرگذاری بر روی عواطف و احساسات انسان، به جلوگیری از واکنشهای منفی و حفظ روحی و روانی، به شکل مثبت در زندگیِ ما پاسخگو هستند.
4. هویت و تحول: تأثیر محیط و شرایط بر شخصیت
هویت و تحول شخصیت یک فرد، به عبارتی دیگر چگونگی شخصیت او به نحوه فرایندهای مختلف زندگی او وابسته است و همچنین چگونگی تکامل حتی میتواند برای یک شخص بسیار مختلف باشد. نوع هویت شخصی متاثر از محیط و شرایط زیستی است که افراد در آن زندگی میکنند و به خصوص با توجه به بهرهگیری و نحوه تفاهم با محیط ،گسترش مییابد.
از آغاز زندگی تا پایان آن، انسانها با شرایط مختلفی مواجه میشوند. این شرایط میتوانند شامل همه چیز از خانواده گرفته، پدران، مادران، برادران، خواهران، دوستان، استادان، کارفرمایان، همکلاسیها و غیره باشد. با درک این موضوع، به خصوص با بررسی محدودیتهای محیطی و شرایطی که اطراف افراد ایجاد میکنند، خوب میتوان شخصیت افراد را فهمید.
شرایط محیطی به عنوان یک عامل اساسی و تاثیرگذار در شخصیتها از اهمیت بسیاری برخوردار است. این شامل موضوعاتی مانند فاصله، موقعیت مکانی، فرهنگ، مد، کشور، شهر و غیره میشود. برای مثال، فردی که در یک زندان به دنیا آمده است، نوعی هویت کاملاً متفاوت با یک فردی که در یک خانواده ثروتمند و با آموزش به دنیا آمده است، دارد. با توجه به این موضوع، اطلاعات و تجربیاتی که در محیط زندگی به دست میآوریم، بر روی شخصیت خود تاثیر میگذارد.
در کل، هویت و تحول شخصیت متاثر از محیط و شرایطی است که فرد در آن زندگی میکند. از طریق درک و شناخت درست از شرایط کاملاً مختلف قابل تصوری که محیطها فراهم میکنند، میتوان شخصیت را بهبود بخشید و به نحو مثبتی شکل داد.
5. عشق و عدالت: بین دنیای انسان و جهان کودکی
عشق و عدالت دو مفهومی هستند که در زندگی انسان و همچنین در جهان کودکی از اهمیت بسیاری برخوردارند. در این موضوع، میتوان به بررسی رابطهی بین این دو مفهوم در دنیای انسان و جهان کودکی پرداخت.
در دنیای انسان، عشق و عدالت دو مفهومی هستند که بسیار باهم پیوند خوردهاند. عشق، احساسی است که موجب انسان میشود که به دیگر افراد با احترام و محبت برخورد کند و در جهت کمک و حمایت از افراد دیگر اقدام کند. به عبارتی دیگر، عشق و احساس محبت و دوستی، انسان را به فعالیتهای اجتماعی و تعامل با دیگران تشویق میکند.
از طرف دیگر، عدالت نیز در دنیای انسان بسیار حائز اهمیت است. عدالت به معنای کرداری است که موجب تقسیم بندی منصفانه منابع و فرصتها بین انسانها میشود، بدون تبعیض، بدون تفاوت، و بدون گرفتن دستبه دستخورده و تعالیم شخصیتی برای مصالح شخصی. عدالت نیز انسان را به اجتناب از بیاحترامی و برخوردهای ناعادلانه با دیگران تشویق میکند.
در جهان کودکی نیز انسانها با مفاهیم عشق و عدالت آشنا میشوند. در این جهان بچهها با موجودات دیگری در سن و سال خود آشنا میشوند و با دوستای جدیدشان ارتباط برقرار میکنند. در این جهان، مفهوم عشق، بسیار مهم و حائز اهمیت برای کودکان است، زیرا آنها از ماهیت خودشان قدر محبت و دوستی را میدانند و با احترام و اعتماد به دوست پایه بنیادی برای رابطهی شاد و سالم وجود دارد.
به عنوان نتیجهگیری، میتوان گفت که عشق و عدالت دو مفهومی هستند که هم در دنیای انسان و هم در جهان کودکی بسیار شایسته بررسی هستند. بهتر است که انسانها با آگاهی از این دو مفهوم به فعالیتهای اجتماعی و تعامل با دیگران بپردازند و کودکان نیز در آموزش و پرورش خود، مقدار بیشتری به مفاهیم عشق و عدالت بپردازند.
6. خیانت و دروغ: دنیای غیرمسئولانه و دنیای مسئولیتپذیر
باورها، ارزشها و قواعد مدارا در جامعهها و فرهنگها متفاوت هستند. در برخی از جوامع، خیانت و دروغ محبوب و مورد استقبال هستند، در حالی که در دیگر جوامع اینها به شدت محکوم شده و ناروا محسوب میشوند. اما در هر جامعه، این دو مسئله باعث ایجاد مشکلاتی میشوند.
در دنیای غیرمسئولانه، کسانی که معتقد به قوانین و مسئولیت نیستند، به خیانت و دروغ با هوشیاری بیشتری روی میدهند. این افراد در سود خود باور دارند و هیچ ارزشی برای رعایت قوانین و رعایت حقوق دیگران ندارند. آنها در هر فرصتی سعی میکنند به دنبال مصالح خود بروند و برای این کار هیچ کاری را از دست نمیدهند؛ حتی خلاف قوانین باشد.
اما در دنیای مسئولیتپذیر، هر کس وظیفه رعایت قوانین و احترام به حقوق دیگران را به عهده دارد و خیانت و دروغ برای آنها نارواست. این افراد در تفکرشان برای سود شخصی تنها راه زندگی نیست و به فکر سود برای همه هستند. همچنین، آنها هوشیاری بیشتری برای شناسایی خیانت و دروغ در دیگران دارند و رفتارهای ناروا را از راههای مختلف شناسایی میکنند.
در نتیجه، دنیای غیرمسئولانه میتواند منجر به فروپاشی جامعه گردد، در حالی که در دنیای مسئولیتپذیر، ارزشهای پایدار و پویا به وجود میآیند. آنهایی که اطلاعات صحیح را در اختیار دیگران قرار میدهند، به عنوان مثال، نشان میدهند که در دنیایی مسئولیتپذیر زندگی میکنند. به همین دلیل، قوانین و مسئولیت محوری برای بهبود شرایط جامعه بسیار حائز اهمیت است. با رعایت دقیق این اصول، می توانیم دنیایی پویا، رونق بخش و پایدار برای همه ایجاد کنیم.