داستان فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره
فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره، دربارهی زندگی دختری به نام مرینت است که در منطقهی فقیر و محرومی از شهر زندگی میکند. او به همراه برادر کوچکترش، جونی، و مادر بیمارش زندگی میکند و برای تامین هزینههای خانواده نیز به فروش کفشدوزی میپردازد.
در یکی از خیابانهای شلوغ شهر، مرینت با دکتری به نام جوان دیدار میکند و او را به پاساژی میبرد تا بتواند برای خانوادهاش کفش بیشتری بفروشد. آنها با یکدیگر آشنا میشوند و رابطهی صمیمیای با هم برقرار میکنند.
اما از آنجایی که جوان دنبال شغل و زندگیای پر شور و اشتیاق است، مرینت نمیتواند با او در این مسیر به سوی آرزوهایش حرکت کند. او همچنان باید به فروش کفشهایش ادامه دهد و به خانوادهاش کمک کند.
در نهایت، زندگی مرینت تحت تاثیر اتفاقات پی در پی قرار میگیرد و او به نوعی شاهد نابودی پرهیزگاریها و پاکیزگیهای خود میشود. نویدی از امید به آیندهای بهتر برای او و خانوادهاش وجود ندارد و او به همراه برادرش و مادرش به دنبال زندگیای بهتر به سوی جای دیگری میروند.
نقد و بررسی فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره
فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره، اثری سینمایی در ژانر درام و روایتگری از داستانی متحرک و دلنشین است. پویا بادی در نقش دخترک کفشدوزکی با بازی شگفت انگیز خود، قرار است تأثیرگذاری بسیاری را در بین بینندگان فیلم به وجود آورد.
در این فیلم، داستان درباره دختر کوچکی به نام گودی جرج هست که با خانوادهاش در آنگولا زندگی میکند. زمانی که او دستهای از کفشدوزکها را برای فروش میگیرد، با دخترکی دیگر به نام مرینت آشنا میشود. مرینت که به دلیل بیماری ای ازنوع آلو سمی، نیاز به کمک دارد، تصمیم میگیرد که به زندگی گودی جرج و خانواده اش پیوند بزند. این تصمیم علاوه بر اینکه مانع فروش کفشدوزکهای گودی جرج میشود، ماجراهای تلخی را باعث میشود.
فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره با خلق یک اتمسفر سیاه و سپید، با حضور داستانی بسیار مفهومی و خلاقانه، توجه زیادی را از نقادان فیلم و بینندگان پیدا کرده است. این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای سینمایی سال 2014 شناخته شده است و برای توجه بیشتر به موضوعات اجتماعی فقر، فریب، شهامت و مقاومت پرداخته است. در نهایت، این فیلم از دیدگاه نقادان فیلم و بینندگان، حاصلی از کارشناسی دقیق نوعی روایت فیلمی در زمینهی مسائل اجتماعی و بشری است.
تحلیل شخصیتهای فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره
فیلم "دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره" به کارگردانی لوکاس مودسون آمریکایی است که در سال ۲۰۱۶ تولید شده است. در این فیلم داستان یک پسر نوجوان به نام جیمی اشتباها به یک دختر نوجوان تجاوز میکند که در میانه شب در پارک شهر تنهاست. پس از این اتفاق، دختر به نام لیلیان به دنبال گرفتن انتقام خود میرود و وقتی جیمی دوباره به پارک میآید، انتقام خود را از او میگیرد.
یکی از شخصیتهای اصلی در این فیلم لیلیان است. او یک دختر نوجوان خشن و شجاع است که بعد از تجاوز به او توسط جیمی، انتقام خود را میگیرد. لیلیان یک شخصیت بسیار پرانرژی و قدرتمند است که با انتقال این انرژی به مخاطبین، او را از قدرت این شخصیت جذب میکند. او با اعتماد به نفس و خودمختاری که دارد، در مواجهه با جیمی شجاعت خود را به نمایش میگذارد و از تجربه بدی که داشته است، یاد میگیرد و به یک شخصیت شجاع ومحکم تبدیل میشود.
در این جنگ لیلیان، شخصیت جیمی نیز به خوبی توصیف شده است. جیمی نوجوانی است که در شرایط زندگی بسیار دشوار است. او به دلیل فقر و ضعف اقتصادی خانوادهاش، منابع کمی را به ارمغان میآورد و اغلب در مواجهه با اعتیاد به مواد مخدر قرار دارد. او با رفتار خشونتآمیز و ناپسند، ابتدا لیلیان را تجاوز میکند و پس از آن با شجاعت لیلیان، انتقام خود را میگیرد. جیمی به عنوان یک شخصیت ضعیف و بیپایه تصویر میشود که با گذراندن از اتفاقات ناگواری روبرو میشود و در نهایت به شخصیتی برای خود پیدا میکند.
در کل این فیلم فرصتی است تا فردی به تحلیل شخصیتهای آن بپردازد و موضوعات مختلفی از جمله خشونت، انتقام و قدرت از طریق شخصیتهای اصلی فیلم بررسی شود.
صحبتهای با بازیگران فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره
فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره در سال ۲۰۱۹ به کارگردانی الینا میلیکواری و با بازیگرانی همچون زهرا کیانی، مهتاب کرامتی، نازلی صالحی، بهمن فضلی و ... ساخته شد. این فیلم که براساس داستان کوتاهی با همین نام از جناب محمدحسین مهدوی نسب ساخته شده است، داستان نازنینی به نام "مرینت" را روایت میکند که در روستایی کوچک واقع در جنوب ایران زندگی میکند.
دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره یک فیلم درام و اجتماعی است که در آن از مسائلی مانند گردشگری، زندگی روستایی، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در کشور و مسائل جنگ و ناامنی در منطقهی جنوب ایران صحبت میشود. این فیلم، به روایت دقیق و عمیقی از زندگی روستایی در ایران پرداخته و به واقعیتهای تلخ و تلخیهای زندگی سخت روستاهای ما پرداخته است.
در یکی از صحنههای فیلم، مرینت با دو بازیگر دیگر که وظیفهی بازی در نقش دو دختری به نامهای "منتظر" و "لاچین" را دارند به گفتگو میپردازد. در این گفتگو، مرینت به دو دوست خود میگوید که با پدرش به مزرعه رفته و باید زودتر برگردد و کاری که باید انجام دهد را برایشان توضیح میدهد. در این صحنه، صحبتهای بازیگران نه تنها بازتاب دهندهی رابطهی دوستانهی این دو دختر با مرینت، بلکه عیناً به بیان شرایط و محیط تاریک و سختیهایی که روستاییان با آنها روبهرو هستند میپردازد.
موسیقی فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره
دختر کفشدوزکی، فیلمی بسیار معروف با بازیگری پرچمداران سینمای ایران است که در سال ۱۳۸۷ ساخته شده است. این فیلم، داستانی عاشقانه و دراماتیک دارد که در آن، دو جوان به نام های مرینت و علیرضا عاشق یکدیگر می شوند، اما بنا بر اشتباهات گذشته، نمی توانند با هم ازدواج کنند.
موسیقی فیلم دختر کفشدوزکی، به کارگردانی منصور اسماعیل پور و ترانه سرایی شده توسط مهرزاد امیرخانی بسیار زیبا و عاشقانه است و از زمان عرضه فیلم تا به حال مورد استقبال واقعی مخاطبان قرار گرفته است.
در جایی از فیلم دختر کفشدوزکی، نوای غمگین موسیقی فیلم بیشتر بر خاطر مرگ ناگهانی مرینت پخش می شود. در این صحنه، مرینت در پی تلف شدن مادرش به دام می افتد و پس از اینکه کشته می شود، علیرضا با نوایی غمگین موسیقی فیلم او را به خاک می سپارد.
موسیقی فیلم دختر کفشدوزکی به خوبی زمان دردناک فیلم را نشان می دهد و با غم و درد دو جوان عاشق را همراهی می کند. بازیگری عالی بازیگران و موسیقی زیبای این فیلم، آن را به یکی از بهترین فیلم های ایرانی تبدیل کرده است که همواره محبوب و پرطرفدار است.
مقایسه فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره با کتاب گرگینههای آتشین
فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره، بر اساس رمانی به همین نام اثر فلورانس آویلین نوشته شده است، در حالی که کتاب گرگینههای آتشین اثر سوزان کولینز می باشد. این دو آثار در قالب داستان هایی با موضوعات و شخصیت های متفاوت ساخته شده و هر کدام از آن ها دارای ویژگی های مختصری می باشند که در اینجا قصد داریم آن ها را مورد بررسی و مقایسه قرار دهیم.
فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره، داستان دختر جوانی به نام لوسی برای جستجوی پدر مفقودش را روایت می کند. او در سفر خود با یک شهر کوچک در آمریکا آشنا می شود که درونشان چیزی نمی گذرد و عده ای آن ها در جنگ رفتاری با هم قرار دارند. در این شهر، لوسی با دو پسر جوان به نام های تامی و جی دوست می شود و با آن ها در مسیر جستجوی پدرش به طولانی کشیده شده در ارتباط است. با اینحال، داستان جذاب و کشنده نیست، با اینکه بازیگرانی با تجربه و بسیار با استعداد در آن حضور دارند.
از طرفی، کتاب گرگینههای آتشین درباره طبقه فقیری به نام دیستریکت 12 است، که در سالی به نام پانم ظالمی به فکر ایجاد یک بازی مرگبار می افتند که در آن دو نفر از هر منطقه به آخرین فرد بازمانده تبدیل می شوند. کتاب درباره دختر جوانی به نام کتنیس اوردین، که تصمیم می گیرد که به جای خواستار نجات خود باشد، دوستش پیتا ملارک از مرگ نجات دهد، نوشته شده است. داستان درباره رقابت شدید، مبارزه برای جان، و جدال های اجتماعی است که بین طبقات مختلف برقرار است.
به طور کلی می توان گفت، هر کدام از این دو آثار با داستان ها و شخصیت های مختلف، به عنوان دو سبک متمایز، از دیدگاه های خاص خودشان به نظر می رسند که بازخورد های متنوعی را از جامعه دریافت کرده اند. به همین دلیل، تصمیم گیری برای تماشای فیلم دختر کفشدوزکی جایی که مرینت میمیره و یا خواندن کتاب گرگینههای آتشین، به نظر بستگی به علایق شما دارد.