رابطهی فرهاد و ماری توسط کامران آقاخانی در فیلم ناگفتهها
فیلم ناگفتهها که توسط کامران آقاخانی ساخته شده است، داستانی از روابط پیچیده و عاشقانهی دو نفر به نامهای فرهاد و ماری را به تصویر میکشد. فرهاد که یک پسر جوان ظریف و خوشقلب است، پس از جنگ به ایران بازمیگردد و درگیر مشکلاتی در خانوادهاش میشود. این مشکلات به حدی هستند که فرهاد در اقدامی ناچیز خودکشی میکند، اما به دلیل تدبیر دوستانش، این اتفاق روی نمیدهد.
از آنجایی که پدر ماری، رئیس دانشگاه است، فرهاد برای ادامهی تحصیلاتش به این دانشگاه میآید. در آنجا فرهاد با ماری آشنا میشود و بین این دو رابطهی پیچیدهای شکل میگیرد. ماری که انسانی با قلب حساس و پویاست، در ابتدا مانع رابطهای با فرهاد میشود اما پس از مدتی به او عاشق میشود.
اما رابطهی فرهاد و ماری با موانعی مواجه میشود. پدر ماری که مشکلات افراد را برای استقرار قدرت به کار میگیرد، به دلیل کسب فایده از ازدواج ماری با یک مرد دیگر، با رابطهی فرهاد و ماری مخالف است. از طرف دیگر، خود فرهاد هم به دلیل مشکلات در خانوادهاش، نمیتواند ارتباط عاشقانهای با ماری داشته باشد.
ماجرا ادامه مییابد و هر دو عاشق به دنبال حقیقت است. محتوای فیلم ناگفتهها، ضمن ساختار و فرم نوین آن، پیام و اندیشههای زیبایی دربارهی روابط انسانی را گوشهای از آن برای ما نشان میدهد.
آسمانهای باز توسط نجمه شورمحمدی در فیلم نگاهها
فیلم نگاهها، که در سال ۱۳۹۸ توسط عباس کیارستمی ساخته شده، توانست با شناخته شدن جهانی و نشستهی در بخشی از فهرست بهترین فیلمهای جهانیتاریخ، فارغ از شرایط سخت تولید، به موفقیت تازهای دست یابد. در این فیلم که به داستان تنهایی یک فتوگرافر میپردازد، نجمه شورمحمدی در نقش یکی از شخصیتهای مهم فیلم، با ایفای نقش خود توانسته است، احساسات و دیدگاههای خود را به همراه تصاویری زیبا و شگفتانگیز به نمایش بگذارد.
یکی از این تصاویر زیبا که در فیلم نگاهها به نمایش درآمده است، تصویر آسمان باز است. در این تصویر، آسمانی با عرضهی کاملاً آبی و نجومیانی که در آن پادشاهی میکنند دیده میشود. چشمهای تمام شخصیتهای فیلم به سوی این تصویر گرد خاکستری سوزنده که میان خیابانهای تهران پایینتر از حد پایین آن مشاهده میشود، معطوف میشود. این تصویر آسمان باز، به عنوان نمادی از زیباییهای طبیعت و همچینین خروج از محیط شهری، برای شخصیت اصلی فیلم به نمایش گذاشته شده است.
از دیدگاه فلسفی، آسمان باز به عنوان نمادی از فضای بینهایت و بیمرز، نشانگر وجود الهی و بزرگی خداست. در این تشابه، شخصیت اصلی فیلم از جویندگی و زیبایی آسمان باز وجدانش شادی میکند و به اندازهی کافی احساس تمایل به فعالیت برای کشف زیباییهای خلقت را دارد.
در نتیجه، با توجه به همهی این موارد، تصویر آسمان باز در فیلم نگاهها، جزء تصاویر زیبا و به یاد ماندنیایست که به خوبی نشان دهندهی زیباییهای طبیعت است و میتواند خیره کنندهی علاقهمندان به عکاسی فضای باز باشد.
جستجوی امل را در فیلم اردبیل شعلهور
فیلم اردبیل شعلهور، یک فیلم تاریخی و جنگی است که در سال 1391 توسط محمدرضا وحدتی ساخته شده است. داستان فیلم درباره جنگ پرفراز و نشیب بین دو کشور ایران و عراق در دههی 80 میلادی است. این جنگ برای ایران، یکی از مهمترین و حساسترین دوران تاریخی است که در بسیاری از فیلمها و مستندات به آن اشاره شده است.
از جمله صحنههایی که در فیلم اردبیل شعلهوار نمایش داده شده است، جستجوی سربازان امل در جنگ با عراق است. در این صحنهی داستانی، گروهی از سربازان به همراه فرمانده خود، به دنبال یک سرباز امل میگردند که به نظرشان در منطقهی جنگی گم شده است. در حالی که جستجوی آنها برای پیدا کردن سرباز امل ادامه دارد، فرماندهای که متوجه وجود یک معدن طلا در آن منطقه شده است، تصمیم میگیرد تا به جای جستجوی سرباز، به دنبال طلا برود.
در طول این صحنه اغلب جنگجویان به دنبال سرباز امل میگردند و به دنبال پیدا کردن او هستند. با این حال، فرمانده با نادیده گرفتن این جستجو، به دنبال طلا میرود و سرانجام کار خود را به عمل میآورد. این صحنهای است که نشان میدهد گاهی اوقات عقبنشینی در بازی جنگی، منجر به وقوع خسارات جدی میشود و در این صورت، یک جنگجوی امل، که به دنبال افزایش فشار خودرو در جنگ است، دچار آسیب میشود.
در کل، صحنه جستجوی سرباز امل در فیلم اردبیل شعلهور یکی از صحنههایی است که نشان میدهد ترسیم روابط بین سربازان در جنگ، و حساسیت مسئله امل در شرایط خشونت محیط جنگ است. این صحنه همچنین گویای اهمیت ارتباطات در جنگ و خطرات تصمیمگیریهای نادرست در مواقع بحرانی است.
آخرین حرفهای مرضیه در کنار سوگند ریاحی در فیلم منو یادته
فیلم "منو یادته" به کارگردانی علی احمدزاده، داستانی از رابطه بین دو دوست قدیمی را به تصویر میکشد که از دهها سال پیش جدایی کردهاند. در این فیلم، مرضیه (با بازی لیلا حاتمی) که در حال تکمیل روزهای پایانی زندگیش است، با دوست قدیمیاش ریاحی (با بازی حمید فرخنژاد) دوباره ملاقات میشود. ریاحی که در گذشته دوست دختر مرضیه بوده، حالا همنوع مرضیه در مواجهه با بیماری خودست.
در یکی از صحنههای فیلم، مرضیه با زندگی خود بهعنوان یک انسان فرسوده و داغدار میگوید که "آخرین حرفهای من مربوط به من است، نه به دیگران". این حرف، نشان دهنده این است که مرضیه به خودش و گذشته خود فکر میکند و تلاش میکند این گذشته را یادآوری کند و با خودداری از دیگران به این نتیجه برسد که زندگی چه معنایی دارد و اهمیت چه چیزهایی را باید در آن دنبال کنیم.
در این فیلم، حضور مرضیه به صورت واضحی پراکنده میشود و هر بار که با ریاحی صحبت میکند، با جملات عمیق و روان صحبت میکند. وی با حرفهایش به دوست قدیمی خود کمک میکند که در زندگی خود پا به عرصه بگذارد و با آینده خود مواجه شود. در پایان فیلم، با پذیرفتن و تصمیمگیری برای زندگی، ریاحی به جایی میرسد که با مرضیه دوباره ملاقات میشود و در ساحل دریا با هم گفتگو میکنند.
در نهایت، فیلم "منو یادته" نقشی بسیار قابل تامل در نشان دادن معنای زندگی و ارتباطات انسانی دارد. با بیان این حقیقت که زندگی میتواند زیبا و جذاب باشد ولی هرگز آسان نیست، فیلم به تمام مخاطبانش پیام مهمی را منتقل میکند.
رابطهی پر مشکل علی و رایان در فیلم کارگر
فیلم "کارگر" به کارگری به نام علی میپردازد که همیشه در تلاش است تا بهترین شکل ممکن زندگی خود و خانوادهاش را ادامه دهد. در این فیلم، رابطهی علی با رایان، یکی از دوستانش در کارگاه، به یک موضوع پر مشکل بدل میشود.
در ابتدای فیلم، بین علی و رایان رابطهای دوستانه وجود دارد. هر دو کارگر برتریهای خود را از نظر کاری بر یکدیگر اعلام میکنند. اما زمانی که رایان شاهد برخی اقدامات علاقهمندانهی علی به دختری دیگر در کارگاه میشود، شروع به غرضورزی میکند تا علی را به عنوان یک فرد ناپایدار نشان دهد.
رایان با سعی در فعالیتهایی که علی انجام میدهد، او را بدشانس شمرده و در او شک میکند. همچنین کاملاً سربلند از موضع خود علی به دلیل بیتفاوتی شوهرش به خانوادهاش همراهی میکند. این به دلیل این است که او به پسرش فرشته IT قول داده ولی تلاشش برای به دست آوردن چیزی بیشتر از حاشیه نیز امری برای همراهی با شوهرش هست.
رابطهی بین علی و رایان با تکرار این اتفاقات برای هر دو طرف تلخ و ناراحت کننده میشود. رابطهی آنها به گونهای در حال تجزیه و تحلیل است که سرانجام، به سرعت پایین میآید. علی در نیمهی اول فیلم به خاطر اتفاقاتی که برایش رخ میدهد، بسیار ناراحت میشود. همچنین بیشتر از همه، او برای موفق شدن به اندازهی بیشتری نیازمند حمایت و همراهی از دوستانش در کارگاه است. اما با این وجود، رایان به دلیل حسد خود، سعی در نابودی روابط علی با دیگران دارد و رابطهی آنها بیشتر از هرگز، پیچیده و پر شبهه میشود.
به طور خلاصه، رابطهی علی و رایان در فیلم "کارگر" پر از تنش، رقابت و حسادت است. رایان با سعی در ضعیف نشان دادن علی و نشان دادن بهتری بودن خود، به قتل رابطهی دوستانهی آنها میپردازد. نهایتاً علی نه تنها ناراحت شده، بلکه همچنین مطمئن میشود که همه چیز در واقع به علت حسودی و رقابت بینشان بوده است.
تعریف عشق در فیلم روشنتر از روز
فیلم روشنتر از روز از کارگردان بریتانیایی سام میندس است که در سال ۲۰۱۰ ساخته شده است. در این فیلم، دو شخصیت اصلی به نام های اما و دمیتریوس در دنیایی فانتزی زندگی میکنند. در این دنیا، عشق به شکلی خیالی و جادویی برای آنها تعریف شده است. عشق در این دنیا، نوعی تلاش برای یافتن یک جواهر است که کسی نمیتواند آن را بشناسد، با این حال دمیتریوس معتقد است که عشق یک شکست است و اما را به چالش میکشاند تا او را به جستجوی این جواهر ببرد.
در فیلم، عشق به شکلی پرشور است که باعث میشود هر دو شخصیت به دنبال آن جستوجو کنند. با این حال، تلاشهای آنها برای یافتن عشق، در پایان عملیاتی با دلسردی و ناامیدی نتیجه میشود. اما همین عشق، در پایان حقیقی شده و آنها برای همیشه معشوق یکدیگر میشوند.
به طور خلاصه، عشق در فیلم روشنتر از روز مفهومی متفاوت از مفهوم عشق در دنیای واقعی دارد. این نوع عشق، دارای پویایی و اثرات جادویی است و میتواند به شکلی نامرئی و باور نکردنی به تجربه کننده خود بیافزاید که حتی تا پایان داستان دلسردی و ناامیدی را هم بر آنان قرار ندهد. لذا فیلم روشنتر از روز ضمن دارا بودن داستانی خلاقانه، ارزش تجربه کردن یک نوع عشق متفاوت را به نمایش میگذارد.