1- فرار از زندان: قسمت یازدهم
در قسمت یازدهم این سریال، خانم جیامی به همراه دیگر زندانیان به سمت آشپزخانه میروند تا آشپز کاری را برای آنها آموزش دهد. در این فصل، با همه چیز از زبان داخلی زندان، قوانینی که باید رعایت کنند و همچنین چگونگی آشپزی آشنا میشویم.
همچنین، در این فصل، مایکل و ماهوند به دنبال سرنخ برای پیدا کردن امکان خروج از زندان هستند. آنها دنبال راهی هستند تا بتوانند از زندان فرار کنند و به زندگی آزاد خود بازگردند. در این بین، مایکل با خانم جیامی صحبت میکند تا چگونگی دستیابی به دستکم گزینههای افراد حبس شده در زندان را بداند.
در نهایت، زمانی که به نظر میرسد که مایکل و ماهوند در نهایت دستکم یک سرنخ موفقیتآمیز برای فرار دارند، یک رویداد غیرمنتظره باعث میشود که این طرح آنها در معرض خطر قرار بگیرد و تعقیب و گریز در میان آنها رخ میدهد. این قسمت با یک حادثه غیرمنتظره و جذاب به پایان میرسد که تمامی شخصیتهای این سریال را به یک جایگاه دوگانه میبرد و بیشتر خوانندگان را به دیدن قسمت بعدی این سریال ترغیب میکند.
2- مختصری از رویدادهای قسمت یازدهم فرار از زندان
یازدهمین فصل سریال معروف فرار از زندان که بعد از پایان فصل دهم منتشر شد، به گونهای پرهیجان و جذاب ادامه پیدا کرد. این فصل به داستان زندگی گروهی از زندانیان در یک زندان در نیویورک میپردازد و شخصیتهای محبوبی همچون مایکل و لینکولن بازگشتند تا تجربیات جدیدی را داشته باشند.
در فصل یازدهم فرار از زندان، مایکل و گروهش مشغول برنامهریزی برای فرار از زندان هستند. آنها میخواهند از تلاشهای درونی و بیرونی خودشان برای پیشرفت در این برنامه استفاده کنند. آنها با دقت فرماندار زندان و دیگر کارکنان در این راه کنار میروند تا به راحتی بتوانند از این مکان فرار کنند.
اما در طول این مسیر، ناگهان مشکلات زیادی به وجود میآید و تمامی آنها متوجه میشوند که خیلی از نیروهای مخالف در راه ایستاده و سعی دارند تا این برنامه را ناموفق کنند. همچنین، یکی از کارهای مشکلساز در داخل زندان اتفاق میافتد و به دلیل همین مسأله، مایکل مجبور میشود تلاش بیشتری برای پیشرفت در برنامه خود انجام دهد.
در نهایت، پس از ماجراهای بسیاری این گروه زندانی berhasil به فرار موفق میشوند و شاهد صحنههای هیجانانگیزی خواهیم بود که آنها در حین فرار و پس از آن برای رسیدن به آزادی خود، با آنها رخ میدهد.
3- بازدید بنیامین فانکلین از زندان
بنیامین فرانکلین که به عنوان یکی از پدران بنیانگذار جمهوری آمریکا شناخته می شود، در سال ۱۷۸۷ به زندان در زنجیره تکساس افتاد. او با آدرس جعلی به نام جورج والدرون به احتمال زیاد به جرم دزدی احتیاطی روبه رو شده بود. بنیامین به خاطر سیاست های سختگیرانه و نادرست فرماندار تکساس، فرمانداری را شدیداً انتقاد کرده بود، که احتمالاً یکی از دلایل اصلی توقیف او بود.
پس از چند ماه در زندان، بنیامین فانکلین به عنوان یک بانیان خیلی محترم، به بخشی خاص از زندان منتقل شد. او در اینجا به دلیل دانش واگرا و استعداد خود به عنوان خدمتکار خاص فرماندار و مسئول لایحه آموزش و پرورش انتخاب شد. در طول این مدت، فرانکلین با حوزه های مختلف آموزشی فعالیت کرد و قادر بود دانش و استعداد خود را به دیگر زندانیان منتقل کند.
در نهایت، بعد از ۸ ماه در زندان، بنیامین فارنکلین به خاطر خدمات خود به عنوان یک خدمتکار خاص، به زندانیان دیگر به صورت تمام وقت اجازه داده شد تا از بنیاد های فرانکلین برای ترک زندان، آموزش و حرفه آموزی بهره ببرند. این بنیاد به سرعت مورد استقبال زندانیان و فرمانداران قرار گرفت و به عنوان یک نمونه درست و صحیح از یک رویکرد آموزشی در بازدیدهای فراریان به آموزشگاهی شناخته شد.
4- برنامهریزی جدید برای فرار
برنامهریزی جدید برای فرار بهمنظور فرار از موانع و بدشانسیهایی که در برنامهریزی فرار قبلیتان با آن روبرو شدهاید، باید بهطور دقیق و جدی برنامهریزی شود. تصور کنید که شخصی هستید که مدتی برای فرار برنامهریزی کردهاید و همه چیز هم به خوبی در حال پیشرفت است، اما در لحظه اجرای برنامه اتفاقی ناراحتکنندهی افتاده که باعث میشود کار شما ناموفق بماند. در این شرایط، لازم است که برنامههای جدیدی برای فرار خود در نظر بگیرید.
در ابتدا، حتماً باید قدرت جسمی و روانی خود را بالا ببرید. برای این کار، میتوانید به ورزش های مفیدی مانند شنا، دویدن و وزنه برداری پرداخته و تمریناتی صورت بدهید که باعث تقویت عضلات و حفظ حالت ذهنی شما شود. به این ترتیب میتوانید در مقابل فشار و تنشهای فرار بهتری را تجربه کنید.
در ادامه، شما نیاز دارید که برای فرار خود، برنامههایی مانند مکانیزمی برای شروع فرار، کنترل امنیت و هوشیاری بیشتری در مورد مسیر فرار استفاده کنید. برای این کار، میتوانید نقشهی دقیقی از محیط فرارتان نقشبندی کنید تا بتوانید به سرعت از کابوس خود فرار کنید.
در انتها، لازم است که نسبت به برنامهریزی خود در امنیت شخصی و توجه به مسائل اجتماعی بیشتری داشته باشید، برای مثال کاربرد ماسک در مسیر فرار، امتناع از استفاده از خودرو بهجای اینکه از شبکههای حمل و نقل عمومی استفادهکنید و در نهایت نگرانی کمتر در مورد سلامت ویژهتان و ارتباط بیشتر با جامعهی بهرهگیری کنید.
5- تداوم درگیریها بین مایکل و رامی
مایکل و رامی دو دوست صمیمی هستند که همیشه درگیریهایی دارند. این درگیریها بین آنها به صورت مداوم و برای مسائل کوچک و بزرگی رخ میدهد.
در برخی اوقات، دلیل این درگیریها نیز خیلی پیچیده نیست و ممکن است به دلیل تفاوت در بین فهمهای آنها باشد. بعضی اوقات این درگیریها به دلیل نارضایتیهایی که هر یک از این دو دوست از یکدیگر دارند رخ میدهند که میتواند باعث قطع دوستی آنها شود.
با این حال، مهمترین نکته در این مورد این است که در چنین مواقعی، باید به راه حلی برای حل این مشکلات بین آنها پرداخت. البته این کار برای برخی معنایی ندارد و آنها تمام ماجرا را به دل میگیرند و از هم پاشیده میشوند.
به نظر میرسد که این درگیریها میتواند خیلی زمانبر و انرژی مصرف کننده باشد ولی با این حال، دوستی آنها همیشه باقی خواهد ماند. به زودی این درگیریها به یک شرایط جالب تبدیل میشود، که هر کدام از آنها برای حل مشکلات و برحذت کردن درگیریهایشانباید تلاش کنند.
6- دیدار سارا با کراهنا و گیتی
در این داستان، سارا که دختر جوانی بود به همراه دوستش گیتی برای گذراندن یک روز پر ماجرا به اسباب بازیها رفتند. آنها بعد از خرید اسباب بازی های خود به ساحل دریا رفتند. در حین بازیهای ساحلی، سارا و گیتی توجهشان به تعدادی از کراهنا گرفت و تصمیم گرفتند به آنها نزدیک شوند.
کراهنا موجودات زیبا و خطرناکی هستند که دریاهای جهان را به خود اختصاص دادهاند. فراوانی این حیوانات در آبهای ایرانی نیز به خوبی مشخص است. سارا و گیتی به آرامش و با دقت زیاد با کراهنا نزدیک شدند و از طریق صحبت با تب آنها نامشان را یادداشت کردند. اما ناگهان یکی از کراهنا به سمت سارا حمله کرد و او را به شدت نیش زد.
سارا دستخط قویای پیدا کرد و برای دفاع از خود، به آن کراهناضربه وارد کرد. شرایط سختی برای سارا به وجود آمده بود و درد زیادی را تحمل می کرد، اما گیتی بلافاصله به او کمک کرد و با کارکردددن ترفندی خاص، درد سارا به حداقل رسید.
در پایان، سارا دچار ترس و هراس شده بود، اما با کمک گیتی و پزشکان مجرب، نهایتاً از این حادثه نجات یافت. این تجربه او را به یک پر از ملاحظه و هشدار شده قرار داد و از آن به بعد هرگز به نزدیکی کراهناها نخواهد رفت.