صدای نفخ صور قیامت
صدای نفخ صور قیامت از جمله مفاهیم مهمی است که در قرآن کریم ذکر شده و به عنوان یکی از نمادهای روز قیامت محسوب میشود. بر اساس گفتههای اهل بیت (ع)، این صدایی است که توسط فرشتگان به آسانتی برای اجتماع بشریت در سراسر جهان میکوبند تا همگی برای حضور پروردگار به پیشگاه او بروند. صور قیامت با توجه به تفسیر آیات قرآن و روایات اهل بیت، محل دومین نفخ ملکوتی و همینطور به عنوان نفخه قیامتی شناخته شده و منظور از آن احیای مرگیها و فرارویی موجودات زنده در قیامت است.
در قرآن کریم در سوره قیامت آمده است: «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ – وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً – فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ». از این آیه مشخص است که صدای نفخ صور، در پایان دنیا و برای آغاز روز قیامت، به سرعت توسط فرشتگان میکوبند و در صورتی که بشریت از عمل و ایمان خود در دنیا برنده شده باشند، به پروردگار خود باز میگردند و زندگی پایداری در بهشت خواهند داشت.
به طور کلی، صدای نفخ صور قیامت به ما یادآوری میکند که دنیا ابداً باقی نخواهد ماند و باید از همین حالا زندگی پایداری در راه خداوند خود داشته باشیم تا بتوانیم به پروردگارمان بازگردیم و از زندگی در بهشت پایداری برخوردار شویم.
ولایت امیرالمومنین
ولایت امیرالمومنین یک مفهوم دینی و فرهنگی در اسلام است که به معنای حکومت و امر به معروف و نهی از منکر از سوی یک رهبر دینی مطرح میشود. عمده ریشه و منابع این مفهوم در قرآن کریم و حدیث نبوی میتواند دیده شود. مفتخر به ولایت امیرالمومنین از بین نیاوردن عصیان و نافرمانی خداوند و سیری و مسلک آن حضرت بر مسلمانان میتوان داشت.
از دیدگاه عقاید اسلامی، امیرالمومنین عباس بن عبدالمطلب، معاویه بن أبي سفیان، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن أبی طالب، محمد باقر بن علی، جعفر صادق بن محمد باقر، موسی کاظم بن جعفر، علی بن موسی رضا، محمد تقی بن علی نقی و مهدی الموعود بن حسن عسکری هستند. بر اساس آیات و روایات اسلامی، این مفاهیم اساسی در مدیریت جامعه مسلمانان، از جمله سیاستگذاری، نظارت و کنترل رفتار اجتماعی و تامین امنیت را به دست رهبری ارائه میدهند.
در کلیت ولایت، حضور روحانیت، متقاضیان ولایت، اعمال و خدمات رهبران و خلق، طرح های خیریه و مقابله با فساد و ممانعت از عینیت از طریق همکاری واحدی از جمله مواردی هستند که در موضوع ولایت به آن پرداخته شده است. به عنوان مثال، آیاتی از قرآن که به حضور روحانیت اشاره دارند، نشان میدهد که رهنمود روحانیت برای برقراری عدالت و انصاف کلید موفقیت و پیروزی است. با این وجود، این مفاهیم دینی در تعیین ارزشها، اجرا و بهکارگیری قدرتهای متعدد و جلب پشتیبانی اطلاعاتی و کاربردی گاهی اوقات به دور ریشههای اساسی ولایت ناسازگار است.
شاهدان عدالت یوسف
"شاهدان عدالت یوسف" یکی از کتابهای مشهور نویسنده مصری نجیب محفوظ است که در سال 1956 منتشر شد. این کتاب داستان یک دادگاه در مصر را روایت میکند که در آن یک محامی به نام "عمر" برای دفاع از یک مشتبه به جرم قتل پیش میآید. این مشتبه جوانی به نام "یوسف" است که به دلیل اتهامات سیاسی و دغل بازیهای برخی افراد، به این وضعیت رسیده است.
در این دادگاه، عمر با شاهدانی روبهرو میشود که برای شناخت حقیقت در مورد یوسف، تلاش میکنند. این شاهدان شامل مدیران ارشدی هستند که مرتبط با موضوع قنوات، قناتهای شبکه آبیاری است. این مدیران یک به یک سوگند به خدا میخورند که حقیقت را روشن میکنند، اما در نهایت عمر توانست با استفاده از دانش و ادبیات خود، نمیتواند به حقیقت برسد.
در مجموع، "شاهدان عدالت یوسف" بیانگر اتهامات و دروغهای یک جامعه را در قالب یک دادگاه است. این کتاب از نظر سبک نویسندگی مانند سایر اثرات محفوظ، بسیار با ارزش است. برخی قال بر این است که این کتاب در بارهی روابط قدرت و عدالت بسیار عمیق و شگفتانگیز است.
درسهای انسانی در داستان یوسف
داستان یوسف یکی از داستانهای قرآن کریم است که در آن کارگردانی الهی بر شخصیتها و رویدادهای داستان به شکلی عالی و دلنشین به نمایش گذاشته شده است. از این داستان میتوان به عنوان یکی از بزرگترین داستانهای پندآموز و الگوبخشی برای مردم در بین کلام خداوند یاد کرد.
در درسهای انسانی در داستان یوسف سه مفهوم کمیاب و الهام بخش به مخاطبان القا میشود. اولین مفهوم، اعتماد به خدا و تفکری که بزرگی و عظمت داشتن خداوند را به زبان ساده مطرح میکند. این داستان به خواننده نشان میدهد که مسیر گام به گام به سمت اهداف بزرگ و کارهای پررونق با اعتماد به خدا و همراهی با او، دیگر سختیهایی را ندارد.
مفهوم دوم، عدالت و بیطرفی است که در داستان یوسف بر جای میماند و به شیوهای قابل توجهی تداعی میشود. بهنظر میرسد که در هر جای داستان، عدالت باید حاکم باشد و کاراگاهانی که در پی کشف حقیقت هستند باید اشخاص بیطرف و منصف باشند.
و مفهوم سوم، عشق، رابطه با داستان شخصیتیافته و مشکوک چند شخصیت و ماجراهای روایت شده دارد. داستان به صورت وفادارانه با دقت زیادی روایت میشود و بر آشکار شدن عواطف متنوع و تلاش برای به دست آوردن چیزی که پایدار و ارزشمند است، تأکید میشود. به طور کلی، داستان یوسف به خواننده نشان میدهد که هیچ چیز نیست که از نیروی فراوان و دستان خداوندی بالاتر باشد و با عشق، عدالت و اعتماد به خداوند میتوان بهسوی بزرگترین موفقیتها تلاش کرد.
رحلت پدر یوسف
رحلت پدر یوسف واقعهای است که شخصیتی مشهور و محبوب در فرهنگ ما به نام یوسف را به غم و اندوه فرو میبرد. پدر یوسف که در داستانی اسلامی به نام داستان یوسف ظاهر میشود، یک شخصیت پراهمیت و مهربان است که با فرزندانش نیز به همین شیوه برخورد میکند. این پدر، در فرایند رشد و تربیت یوسف نقش بسیار مهمی ایفا میکند و در پایین آموزشها و آرمانها و هدفهای او قرار دارد.
در داستان یوسف، پدر او که به نام یعقوب معروف است، از مردان قوی و توانمندی بود که با اخلاص و وفاداری به خدا پایبند بود. پدر یوسف تلاش میکرد تا فرزندانش را به شکلی تربیت کند که ارشاد نیازهای دینی و معنوی آنها را داشته باشند. او همیشه به این فکر بود که چگونه میتواند فرزندانش را برای دیدن خداوند آماده کند و دغدغههای غیرمادی او به این معنا بود که فرزندانش بتوانند در راه خدا پایداری کنند.
رحلت پدر یوسف، خبری جانگداز و ناراحتکننده برای یوسف بود. او که همیشه با پدرش در ارتباط بود و به او احترام میگذاشت، با خبری از رحلت او به نوعی از همه چیزی خود دور شد. پدر یوسف، نه تنها برای او بلکه برای سایر فرزندانش نیز یک نقش مهمی ایفا کرده بود و حالا با رحلت او، همه چیز ناامیدی و نگرانی شده بود. به همین دلیل، رحلت پدر یوسف، به عنوان یکی از رویدادهای غمانگیز در ادبیات اسلامی مطرح شده است و همیشه به عنوان یک رویدادی ناراحتکننده و سخت برای شخصیت یوسف و سایر شخصیتهای داستانی معرفی میشود.
جایگاه خانواده در انقلاب امام حسین
جایگاه خانواده در انقلاب امام حسین
امام حسین (ع) با برخی از اعضای خانوادهاش و دوستانش در مقابل ارتش سزاری، که به سرپرستی یزید بن معاویه برای حکومت بر عربستان و اتخاذ سیاستهای ستمگرانه، سرکوبی و نابخردانه به این فرزند مظلوم پیوسته بود، مقاومت نمود. این انقلاب مکتبی بود که به منظور تداوم و جلوگیری از نابودی خاندان پیامبر (ص) صورت گرفت و به اسلام متعلق بود. در این استقلالدوستانه، خانواده، همدیگر را حمایت کردند و همدیگر را به خطر انداختند. این نه تنها برای پشتیبانی از امام حسین (ع) بلکه برای نجات خود و همچنین آنچه باعث تداوم اسلام شده بود، انجام شد.
بعضی از پاراگرافهای پایانی از زین العابدین ، فرزند عموی امام حسین (ع) به نام رسولالله میخواهید.
زینب بنت علی، خواهر امام حسین (ع)، نیز در این انقلاب نقش بسیار مهمی بازی کرد. او با محافظت از بستگان خود و در خط مقابل با دولت یزید، دم رابطی خود را نشان داد. در واقع، او موفق به جمع اوری و حفاظت از اموال و داراییهای خانواده شد و با حمایتهای خود به نجات زندگی فرزندان و دیگر بستگان خود بازگشت.
علاوه بر خانواده امام حسین (ع)، دوستان و عزیزانش نیز نقش مهمی در این انقلاب اسلامی داشتند. حضرت عباس، برادر کوچک امام حسین (ع)، شخصیتی است که در ضمن پشتیبانی از امام حسین (ع)، جانش را برای حفاظت از کتاب الله و صاحبالزمان (عج) در خطر گرفت.
بنابراین، خانواده و دوستان امام حسین (ع) در آن زمان نقش بسیار مهمی در انقلاب اسلامی داشتهاند و برای نجات بستگان خود، آنچه اسلام را براساس آن آفریده شده بود، فدا کردند. آنها در جبههی اعلام مهر در مقابل تیراندازیها و سنگهای روی آن درخشیدند و در آستانه شهادت خود، هرگز همهچیز را فدا کردند.