1. مرگ آینده پدر مریم
موضوع "مرگ آینده پدر مریم" یکی از موضوعاتی است که به دلیل حساسیت و اهمیت آن در زندگی بشر، همیشه پرطرفدار بوده است. پدر مریم به عنوان یکی از اعضای خانواده، سلامتی و طول عمر او برای همه اعضای خانواده و بخصوص دخترش، مریم، بسیار اهمیت دارد. در واقع، پدر مریم در دنیایی با اوضاع و شرایطی که هیچ چیز پایدار و مطمئن نیست، به عنوان نقطه ثابت و انگشت گردان خانواده برای همه محسوب میشود.
با این حال، مرگ پدر مریم به عنوان یک واقعیت بیانکار در زندگی، به دلیل اینکه میتواند زندگی همه را تحت تأثیر قرار دهد، باعث نگرانی و ترس میشود. از این رو، مریم و خانوادهاش باید برای آینده و روزهای بعد از مرگ پدرشان در نظر گرفته و از قبل برای این موضوع آماده بشوند. در این شرایط، برقراری ارتباط و ایجاد هماهنگی بین اعضای خانواده بسیار مهم است و جلوگیری از بروز هر گونه خلافی و اختلاف بیش از حد، تمرکز عمده میشود.
علاوه بر این، در حالتی که پدر مریم به علت بیماری یا سایر مشکلاتی به دنیای دیگر پیوسته باشد، ممکن است زندگی اعضای خانواده و خصوصاً مریم متحول شود. تلاش برای فراموش کردن چیزی که هرگز فراموش نمیشود، تنها موجب تشدید درد و روحیهی منفی میشود. بنابراین، بهتر است خانوادهی مریم پس از رفتن پدرش به خود و به یاد پدرش احترام بگذارند و با احساس مسئولیت به دیدن رویاهای مشترک خود بپردازند.
در نهایت، موضوع "مرگ آینده پدر مریم" باعث میشود به دنبال جبران از دست رفته به دنبال نجات زندگی دیگری باشید. این یک باور قدیمی است که هیچگاه قدرتش کم نمیشود، اما باید به خود تذکر داد که در اين راه، جریانات زیادی رخ میدهد و میتوانند به سوی مقصد نبرد و بازگشت ناممکن باشد. به هر حال، خانوادهی مریم پس از مرگ پدر، با موقعیت دلخواه خود مواجه خواهد شد. علاوه بر این، آنها بهتر است سعی نکنند از واقعیت پیشرو فرار کنند و به دنبال تجربیات جدید و رهبری های فردی بپردازند تا بتوانند در این مسیر و سالهای سخت پا بگذارند.
2. دفن بدن پدر مریم
در قرن بیستم، دفن بدن پدران یکی از رسوم مرسوم در فرهنگهای مختلف بود. در بسیاری از کشورها و فرهنگها، دفن بدن پدر به عنوان یکی از مراسم مهمی مورد توجه و احترام قرار میگرفت. در ایران نیز این رسم نیز از دیرباز وجود داشته است.
دفن بدن پدر مریم در داستان، به عنوان یک رسم مهم و دینی پررنگی توصیف شده است. مریم، دختر بسیار مهربان و پرشور، پدرش را از دست داد و این ماجرا باعث شد که او در مورد دفن بدن پدرش، بسیار متحیر شود. ولی او به عنوان دختر شجاع، تصمیم گرفت که خودش مراسم دفن پدر خود را به عهده بگیرد.
موضوع دفن بدن پدر مریم در داستان، از زوایای مختلف مورد توصیف وبررسی قرار گرفته است. این موضوع تأکید بر ضرورت وجود رسوم و مراسم دینی برای دفن بدن پدر است. همچنین، این قضیه به عنوان نمونهایی از مهربانی و اظهار تکریم به پدران، بسیار مورد توجه و احترام میباشد. در کل، داستان دفن بدن پدر مریم، به نحوهی برخورد فرزند با مرگ پدر و احترام به رسوم دینی و فرهنگی پرداخته است.
3. حضور مهمان در خانه مریم
مهمانی در خانه مریم یکی از لحظات خاص زندگیش بود. این مهمانی برای جشن تولد دوستانش بود که همه در آن شرکت کرده بودند. مریم اولین باری بود که به این تعداد از مهمانان پذیرایی میکرد و بسیار هیجان زده بود. او نخستین باری که برای مهمانان خود آشپزی میکرد و همه انتظار داشتند که از غذا های خوشمزه اش لذت ببرند.
مریم بسیار میخواست همه به خوبی از این شب لذت ببرند و به همین دلیل آماده شد بهترین حالت خود را برای پذیرایی از مهمانانش به نمایش بگذارد. همه مهمانان از موزیک و شراب و غذا خوششان آمد و همگی با اینکه به عنوان دوستان به این مهمانی دعوت شده بودند، اما احساس مهم بودن و خوش بودن در این مهمانی را داشتند.
در پایان این شب مهمانی، همه با یادگاری خوب از خانه مریم خداحافظی کردند و معتقد بودند که این شب، یک شب زیبا و به یادماندنی بود که همواره در خاطره هایشان باقی خواهد ماند. با این حال، مریم برای اولین بار در زندگیاش متوجه شد که پذیرایی از مهمان و تهیه غذا و نوشیدنی بسیار پرسود و دشوار است، اما او بسیار متشکر و خوشحال بود که شبی دلنشین در کنار دوستان خود سپری کرده است.
4. پرده برداری از رازهای خانوادگی
پرده برداری از رازهای خانوادگی یکی از موضوعاتی است که در جامعه ما به عنوان یک مسئله مشترکی بین خانوادهها مطرح میشود. معمولاً در هر خانواده موضوعاتی وجود دارد که به دلیل شرایط مختلفی باعث میشود این موضوعات به عنوان راز خانوادگی پوشش داده شود. این موضوعات میتوانند مسائل مالی، روابط خانوادگی، مشکلات ازدواج، اعتیاد و ... باشند. اما پرده برداری از این مسائل ممکن است باعث بروز مشکلات بیشتری در خانواده شود.
در بسیاری از خانوادهها، افراد به دلایل مختلفی مانند خجالت، ترس از نقد و انتقاد، رعایت تقالید سنتی و ... پردهای بر روی موضوعاتی که نباید به بیرون درباره آنها صحبت شود، میگذارند. اما در بعضی مواقع پرده برداری باعث مخالفت و تعارض داخلی خانواده میشود. برای حل این مشکل، پیشنهاد میشود تا فردی از خانواده بهعنوان ناظر بر روی این مسائل برگزینده شود که با توجه به محرمانگی آن مسئله، امکان پذیر باشد که این مشکل در خانواده حل شود.
همچنین لازم است خانوادهها به این موضوع بیشتر توجه کنند و به کودکان و نوجوانان خود آموزش دهند که هرگز نباید با سر کارآگاهی به این موضوعات نگریسته و از انتشار آنها خودداری کنند. باید یادآور شد که پردهای بر سر این موضوعات بزرگترین حقِ خانواده است و نباید آن را پوشش داده و کماکان نمایش داد.
به عنوان جمعبندی، پرده برداری از رازهای خانوادگی یکی از موضوعات پیچیده در جامعه ماست که در صورت بیتوجهی به آن، باعث بروز مشکلات و تعارضها خواهد شد. بهتر است خانوادههایمان به این موضوع بیشتر توجه کنند و کودکان و نوجوانان خود را برای پوشاندن پرده بر روی این موضوعات آموزش دهیم.
5. برادر دو قلوی مریم
در داستانی کوتاه به نام "برادر دوقلوی مریم"، نویسنده با تصویری تلخ از زندگی و کودکی دو برادر دوقلو به نام های فرشاد و آرش، روایت می کند. این دو برادر دوقلو، مریم را به عنوان خواهر و دلبسته ی خود می بینند و برایش احترام قائلند.
یکی از ویژگی هایی که در این دو برادر دوقلو مشاهده می شود، عدم تفاوت های بین آن ها است. آن ها بسیار شبیه به یکدیگر بوده و برای بسیاری، سخت است تفاوت هر دو را به وضوح تشخیص دهند. این ویژگی آن ها را در مقابل افراد دیگر نسبت به هم بیشتر دوستانه می کند.
با این حال، در دنیای خیابان ها، زندگی دو برادر دوقلو به شدت موجب تحقیر و اذیت آن ها شده است. آن ها همیشه مورد سردرگمی بیشتری افراد دیگر قرار می گیرند و به عنوان نمونه ای برای فریب دادن دیگران به کار می روند.
در مجموع، داستان "برادر دوقلوی مریم"، به نحوی پر از درد روایت می شود و نشان می دهد که در جامعه ما هنوز تبعیض های شدید در مورد افرادی که در شکلی نامرسوم یا بیش از حد متفاوت به نظر می رسند، وجود دارد.
6. بازگشت پدر فراری
داستان بازگشت پدر فراری، یک داستان کوتاه ادبی است که در آن یک پدر به نام «هارلان کلیون» پس از چندین سال دوری، به خانوادهاش باز میگردد. هارلان از ۱۵ سالگی به دلیل اتهاماتی که برایش مطرح شده بود، فرار کرده بود و هیچ خبری از وی در مدت ۲۲ سال دوری نبود.
هنگام بازگشت، هارلان به شهر خود، سان فرانسیسکو میآید و سعی میکند با دختر و همسرش که در این مدت او را نشانهگیری میکردهاند، آشتی کند. اما هر دو خانواده، تحت تاثیر گذشته بد هارلان قرار گرفته بودند و متقاعد شده بودند که او پس از این همچنان یک جرمشناس است. به همین دلیل، پدر و خانواده شوهر دختر هارلان، او را از خانه خارج میکنند.
داستان با تلاش هارلان برای پیدا کردن خانواده خود ادامه مییابد. هارلان برای پیدا کردن پسرش «جان» به یک کارآگاه خصوصی مراجعه میکند و با کمک وی، به خانه جان میرود. اما جان هنوز هم جرمشناسی پدرش را برای خود قائل است و هارلان باید با تحقیقی دقیق و اثبات بیگناهی خود، جان و دیگر اعضای خانوادهاش را به خود جذب کند.
داستان با مواجهه با آینده نامعلوم هارلان و پایانی تلخ، که برای خود وی و خانوادهاش به همراه دارد، به پایان میرسد. این داستان نشان میدهد که گاهی وجود داشتن از مسیری است که انتخاب کردهایم گمراه میکند و تنها به وسیله قابلیتهای خود و مبارزه تلاش میکنیم تا خود را سربلند سازیم.