مرگ یعقوب برگشت به سرزمین خود
مرگ یعقوب یکی از مهمترین رخدادهای مذهبی در تاریخ یهودیان است. یعقوب پدر بزرگ اسرائیل بود که ربکا و یتسحق پدر و مادر او بودند. مرگ او در دوران یکصد و چهل و سه سالگی رخ داد. پس از مدت ها زندگی در مصر، یعقوب و خانوادهاش به سرزمین خود بازگشتند.
او در نزدیکی نهر جبریل خاوری در سرزمین کنعان به خاک سپرده شد. مرگ او بر روی بچه ها و نسلهای بعدی یهودیان بسیار تاثیرگذار بود. او یکی از پدران بزرگ کهن تاریخ و فرزندانش نیز از قهرمانان دیرینه یهودیان شمرده میشوند.
یعقوب را از خداوند به عنوان یک پیامبر و پیامبر اسرائیلی خاص می شناسند. در روایتهای دینی یهودیان و مسیحیان، او به عنوان یکی از پدران بنی اسرائیلیان شناخته میشود که به حرفهی كشاورزی پرداخت و برای حدود پانصد سال طول عمر كرد. بعضی آیات و روایات دینی هم گفتهاند که مرگ او در نزدیکی مرداب به سوی غرب قدس رخ داده است. بازگشت یعقوب به سرزمین همیشه به عنوان یکی از رخدادهای بزرگ تاریخ یهودیان در نظر گرفته میشود و همواره به عنوان سرفرازی برای آنان به حساب میآید.
جایگاه بنی اسرائیل در میان امم
جایگاه بنی اسرائیل در میان امم موضوعی است که مربوط به نقش و جایگاه اسرائیل در محافل بینالمللی و در برابر سایر امتها و کشورها است. بر اساس تاریخچه اسرائیل و کتاب مقدس، این ملت به عنوان قوم خودخواه و تحت ستم سایر امتها در گذشته شناخته شده است. اما پس از تأسیس کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸، این کشور به عنوان یک قدرت جدید در منطقه و جهان شناخته شد.
بنی اسرائیل با توانمندیهای نظامی و فناوری قابل مقایسه با کشورهای پیشرفته، توانسته است در برابر تهدیدات بیرونی و داخلی ضعیف نشود و جایگاه قوی خود را در منطقه با حضور در سیاستهای بینالمللی فراهم کند. همچنین، برخورد اسرائیل با مسائل مربوط به نژادپرستی و حقوق بشر در دسته کشورهای پیشرفته خود جایگاه خاصی را برای این کشور در صحنه جهانی ایجاد کرده است.
از طرفی، اسرائیل با وجود قدرت و تواناییهای خود در منطقه، با توجه به حوزه استراتژیکی که در آن قرار دارد، پر از تهدیدات امنیتی مختلف است. بنابراین، جایگاه اسرائیل در میان امم بستگی به روابط آن با دیگر کشورها و نحوه برخورد آن با چالشها و تهدیدهای امنیتی خارجی و داخلی دارد.
با این حال، نگرانیهایی نیز در مورد روابط اسرائیل با کشورهای خاورمیانه و نحوه تعامل با فلسطینیها و مسلمانان در این حوزه مطرح است که میتواند باعث تحولات جدیدی در جایگاه اسرائیل در میان امم شود. به همین دلیل، جایگاه اسرائیل در میان امم به عنوان یک دولت کوچک و قدرتمند در منطقه محسوب میشود که پیامدهای بسیاری در برابر سایر کشورها و امتها دارد.
شجاعت و هوشیاری یوسف در مواجهه با سلطنت فرعون
یوسف، پسر یعقوب، از اولین انبیای خداوند بود که به دنیا آمد. او از کودکی با برکت خداوند و نعمت هایی که برایش بود، رشد و توسعه یافت. یوسف به طور طبیعی دارای هوش فوق العاده بالا و اخلاق خوب بود که باعث شد که خداوند برایش یک مبتلایی بر کنار بگذارد.
فرعون، پادشاه مصر، به استعداد و هوش یوسف علاقه مند بود و زمانی که او را به خدمت خود دربار قبول کرد، آگاهی از هوشیاری و شجاعت او یافت. اما بعد از آن که یوسف به خاطر بی عدالتی های فرعون به زندان افتاد، شجاعت و هوشیاری او به چالش کشیده شد، اما او هرگز نا امید نشد و همیشه اعتماد به نفس خود را حفظ کرد.
در زندان، یوسف با دو تابع مجرم آشنا شد که با داستان هایشان او را تحریک به فرار کردند. اما یوسف از پیش نقشه رهایی متفاوتی برای خود داشت. او پیامی را به فرمانده زندانیان فرستاد که به پادشاه گفت که او بی گناه است و هویت واقعی مجرم را فاش کرده است.
پس از این اتفاق، فرعون به یقین پنداشت که یوسف یک نبی الهی است و تصمیم گرفت او را به عنوان مشاور خود درباره مسائل کشوری استخدام کند. با شجاعت و هوشیاری خود، یوسف به عنوان مشاور و نزدیک فرعون با او برخورد کرد و حکومتش را بر عدالت و با زیرکانه ترین روش ها دنبال کرد.
در نتیجه، شجاعت و هوشیاری یوسف را می توان به عنوان مثالی جهت اینکه چه طور یک شخص با هوش و اخلاق خوب می تواند در مقابل بلایایی که برایش ظاهر می شود، مقاومت کند و نهایتا به موفقیت دست یابد.
جمع شدن برادران یوسف در برابر او
به طول سوره یوسف، متوجه میشویم که او با برادرانش خیلی سختی داشته است و در نهایت با رانده شدن به چاه، به مصر سپرده میشود. برادران یوسف در برابر او بسیار حقیر کننده و زورگویانه رفتار میکنند. در سالهای بعد، او در مصر به شهرت و ثروت عظیمی دست پیدا میکند و در تلاش برای پایان دادن به تنفر و خشم برادرانش است.
در نهایت، برای شاد کردن خود و خانواده خود، یوسف خواهان دیدار با برادرانش در اطراف مصر میشود. این دیدار سخت بود و برادر شوم جادوگر، برادر کوچک رئیس پرستاران و دیگر برادران، همگی به او رسیدند. او میتواند فهماند که چقدر رفتار برادرانش در گذشته غیر عادلانه و بیرحمانه بوده است.
جالب است که در این میان، خود یوسف در حال تمام شدن خشم خود به برادرانش است. او میتواند مسابقه را برای برادرانش برنده شود، اما در عوض از برادرانش تقاضا میکند که پولش را برای یک کار خیریه اهدا کنند، زیرا او به یاد گذشتههای خود بود و برای واجب ساختن آنچه که برادرانش با او کرده بودند، باید خیریه کنند.
این نشان میدهد که یوسف به مدت طولانی در مورد رفتارهای برادرانش تأثیر گذاشته بود و به دنبال پایان فروپاشی خود بود. او از دانش خود برای حل مشکلات استفاده کرد و به طور کامل حق خود را در برابر برادرانش تأیید کرد.
رُجوع باطل به دادگاه
رجوع به دادگاه به معنی ارجاع جدایی ناپذیر پروندههای حقوقی از یک دادگاه پایینتر به یک دادگاه بالاتر با استفاده از روشهای تعیین شده توسط قوانین و مقررات مربوطه است.
در بسیاری از حالات، رجوع به دادگاه به عنوان یک حق متعلق به شخص آسیبدیده از وضعیت قضایی موجود استفاده میشود. به دلیل ارجاع مسئله به یک دادگاه بالاتر، امکان دسترسی به چارچوب قانونی قویتری وجود دارد و در نتیجه، شخص میتواند از محدودیتهایی که در دادگاه پایینتر وجود داشت مستقل شود.
اما با وجود این، رجوع به دادگاه نمیتواند به عنوان یک روشی برای افزایش احتمال برنده شدن به کار رود. در برخی موارد میتواند سبب افزایش هزینهها و طاقت مندیهای بیارزد که شخصی که میخواهد حق خود را دفاع کند، نمیتواند آن را تحمل کند.
در نهایت، رجوع به دادگاه باید به میزانی که هزینههای آن توجیه شوند و به نحوی که شخص آسیبدیده حق خود را در مقابل برخوردهای نامناسب بازیابی کند، انجام شود. در صورتی که این هدفها برآورده نشوند، رجوع به دادگاه به عنوان یک روش کارآمد در دفاع از حقوق شناخته نمیشود.
توبه برادران یوسف و بخشایش او به آنان
یوسف یکی از فرزندان پیامبر یعقوب بود. در دوران جوانی، برادران یوسف به خاطر حسادتی که به او داشتند، او را در چاه پرتاب کردند و به پدرش دروغ گفتند که یوسف توسط گرگ خورده شده است. اما یوسف نجات پیدا کرد و در مصر به فروش رفت.
در مصر، یوسف توسط یکی از قدرتمندان کشور خریداری شد و به خدمت او رفت. با دانستن ویژگی های خاص یوسف در پیش گوئی چیزهایی نظیر فراز و نشیب در زندگی، او را به مقام عالی قرار داد.
زمانی که خواستاری از یوسف به مصر آمده بود تا علف ذخیره شده در آنجا را خریداری کند، یوسف او را شناسایی کرد و به خودش مبنی شمشیر انداخت. برادران یوسف، با اینکه آن موقع خود را پیرامون او نمیدانستند، به دروغ آمده بودند که با شناسایی وی در مصر، او را در تلاش برای جلوگیری از خرید علف خرد کرده اند.
یوسف از خداوند بخشش خواست و به برادرانش مهربانی کرد و در نهایت خواست که آنان به کنعان برگردانده شده و به پدر اطلاع داده شود که او زنده است. عدهای برادرانش به او پیوستند و پدرشان را به همراه خانوادهی یوسف از مصر به کنعان بازگرداندند. در نهایت، پیامبر یعقوب خدا را به خاطر بازگشت پسرش به خانه، شکر گذاری کرد.