مقدمه
مقدمه، بخش مهمی از هر نوشتار است که باید به خواننده جذابیت و اطمینان بخشیده و وی را به مطالعه متن دعوت کند. در این بخش، ابتدا باید موضوع مورد بررسی و هدف اصلی متن را معرفی کرد. سپس، با توجه به نوع متن، مطرح کردن سؤالاتی برای مخاطب و یا یافتن مقدماتی از موضوع ضروری است. از آنجا که مقدمه جای ارائه تعاریف و توضیحات فنی نیست، نویسنده باید جملات خود را به صورت روان و شیرین بیان کند تا خواننده را به خود جلب کند.
در مقدمه، بهتر است شروع به بیان یک واقعیت یا نکته مهم از موضوع داشته باشید و این موضوع را به خواننده معرفی کنید. در این بخش، مثالهایی از موضوع میتواند مطرح شود که علاقهی خواننده را به موضوع جلب کند.
در مرحله بعد، بهتر است با توجه به تجربیات پیشین در موضوع ذیل، نویسنده اطلاعاتی را در خصوص اهمیت و نقش این موضوع در زندگیهای ما بیان کند. این بخش از مقدمه باید خلاصه و شیرین باشد و به خواننده نشان دهد که اینجا چرا قرار است در مورد این موضوع صحبت کنیم.
به طور کلی، مقدمه به عنوان پیشنویس برای ارائه مفهوم اصلی متن به خواننده در صورتی منعطفتر است که نویسنده، حوصله خواننده را به خود جلب کند و با استفاده از دیدگاه خود، نتایج قابل قبولی به بند اول متن بیاورد تا خواننده خود را در شروع مطالعه متن مطمئن کند.
شخصیتها
شخصیتها مهمی در داستانها و رمانها هستند و اغلب داستان را پر رنگ تر و جذاب تر میکنند. شخصیتها در حقیقت افرادی هستند که در داستان حضور دارند و دارای شخصیت، ویژگیها، نگرش و عملکرد خاص خود هستند.
در بسیاری از داستانها، شخصیتهای مهم تری وجود دارند که باعث میشوند خواننده با او صمیمی تر شود و به داستان تعلق بیشتری پیدا کند. به علاوه، شخصیتها ممکن است دارای نقشهای مختلفی باشند، برخی به عنوان قهرمانان داستان عمل میکنند و برخی دیگر به عنوان شروران هستند که داستانی را تاریک و ترسناک میکنند.
به طور مثال، در رمان «جنگ و صلح» لئو تولستوی، شخصیتهای مختلفی وجود دارند که هر کدام دارای ویژگیها و برچسبهای خاص خود هستند. شخصیت اصلی داستان، پیر نیکلای ایوانویچ رستوف، شخصیتی عاشق زندگی، مهربان و خیرخواه است که همیشه به دنبال برقراری صلح و آرامش در زندگی است. در مقابل، شخصیتهایی مانند ناپلئون بناپارت و اندرو بگانوین، شخصیتهای شرور و رقیبان پر قدرت او هستند که در داستان دائماً به دنبال تحقیر کردن و شکست دادن رستوف هستند.
بنابراین، شخصیتها مهمترین عناصر داستان هستند که به طور مستقیم و غیرمستقیم بر توسعه داستان و روند آن تأثیر میگذارند. شخصیتهای داستان باید به گونهای باشند که خواننده از آنها لذت ببرد و به آنها صمیمی شود. همچنین، شخصیتهای متنوع در داستان میتوانند زیبایی و جذابیت آن را افزایش دهند و سبب شود که داستان بهتر و قابل استفاده باشد.
عشق و علاقه
عشق و علاقه دو مفهوم بزرگ و مهم در زندگی انسان ها هستند. عشق به معنای احساس یکنواخت و شدید علاقه به شخصی خاص یا هر چیز دیگری است. عشق ممکن است به دو صورت مادی و معنوی باشد. عشق مادی بیشتر به معنای علاقه به ویژگیهای فرد و یا اجسام او هست و در مورد آنچه چشمانداز و ظاهر فرد مورد نظر است، و عشق معنوی به دلیل ارتباط و فرهنگ و مقدمات اخلاقی است.
یکی از ویژگی های مثبت عشق، قدرت و تأثیرگذاری آن بر روی زندگی فرد است. عشق می تواند ناراحتی ها و غم ها را از زندگی فرد کاسته و احساسات خوبی را به فرد بدهد. همچنین عشق می تواند جهان دید فرد را بهتر کند و او را به منظره های جدید و خلاقیت ها وسواسی دعوت کند.
اما عشق می تواند دو طرفه نیز باشد. مشکلات، درد و شکست های عاطفی اشخاص نیز تأثیر مهمی در زندگی شان می تواند ایجاد کند. تأثیرات منفی عشق ممکن است شامل فریب ساده، تمایل به نِقَد و تغییرات شخصیتی فرد باشد. در بعضی موارد، عشق ممکن است منجر به رفتار هایی که کمتر از استانداردهای اخلاقی باشد شود.
در نهایت، عشق یکی از پایه های زندگی انسان هاست و در پیشرفت فردی و همچنین بهبود جامعه و جهان تأثیر بزرگی دارد. اگرچه با خطرات و نواقص خود همراه است، اما صداقت و خودداری از رفتار های نامناسب، می تواند به فرد کمک کند تا از نامناسب ترین و بدترین مشکلات و نواقص جلوگیری کند و با عشقی درست و صادق به سمت پیشرفت و شادی پیش برود.
رمانتیسیسم
رمانتیسیسم یکی از جریانات ادبی و هنری در قرن 18 و 19 میلادی بود که از اندیشهها، معتقدات و تغییرات اجتماعی و سیاسی زمان ریشه میگرفت. این جریان به جهان نوین با تفاوتهای قابل توجه نسبت به اندیشههای دوران رنسانس و نئوکلاسیکیسم معرفی شد.
در رمانتیسم، فرآیند خلق هنر برای خود واقعیت دنیای بیرون نیست، بلکه برای بیان حس و غریزههای ذهنی و انسانی است. رمانتیسم به خود بیشتر به تفکرات فردی و عمق درونی اهمیت میدهد تا اهمیت به محاسبه، ریاضی و تجربههای علمی. همچنین، در این جریان از خلاقیت و باهوشی انسان برای فهمی بهتر از خود و جهان استفاده میشود.
در ادبیات، رمانتیسم نه تنها با مفاهیم رشد، شخصیتی، اعتماد و عشق در مردم، بلکه با مسائل عمیق اخلاقی و فلسفی هم پیوند دارد. رمانتیسم نخستین بار در شکل شاعری در آلمان در اواخر قرن 18 میلادی معرفی شد. این جریان به زودی به کلیسای انگلیسی نیز رسید و از آنجا به فرانسه، ایتالیا و سایر نقاط دنیا گسترش یافت.
در این جریان، عقیدهای به شدت در برگیرنده وجودیگرا در ادبیات و بازتاب اینکه فرد با تعامل با جهان و طبیعت محیط خود میتواند بیشتر و بهتر به خودش وجودی خود پیدا کندِ نمادین همراه است. در کشورهایی مانند آلمان و انگلستان، این بیان خمیرین اندیشههای جنبش رمانتیسم دریافته شد و به حس و غریزههای انسانی، خواستههای باطنی، بازتاب وابستگی بین موجودات و ایدهآلهای نظری را که بر ماشینحسابهای سرد و منطقی امروزی اغلب مبتنی شده، توجه داشت.
شوق ممنوعه
شوق ممنوعه یک مفهوم ناکامل و پر ابهام است که به احساسی اشاره دارد که معمولاً درباره چیزی که برای ما ممنوع است، به وجود می آید. این احساس ممکن است به دلیل محدودیت های فردی، اجتماعی و یا قوانین قابل اجرا باشد و معمولاً بیشتر در مورد امور جنسی مانند عشق، رابطه و علاقه به کسی است که ممکن است برای ما شرعاً یا قانوناً ممنوع باشد.
اما شوق ممنوعه به طور ضمنی باعث عدم رضایت و تحریک در دل انسان می شود؛ در صورتی که از طرف دیگر آن را نمی توان به طور علنی اعلام کرد و قابل بیان نیست، احساسات به تعلق دیگری مانند عضو خانواده که ممکن است ازدواج با آن غیر قانونی باشد، یا علاقه به کسی که تابوهایی مانع از رابطه با او می شود، یا حتی علاقه به کسی که از نظر فرهنگ و جامعه ما به دلایل مختلف نادرست شناخته می شود، می تواند مانع از رضایت و آرامش داشته باشد.
بنابراین، شوق ممنوعه به طور کلی دارای جنبه های مثبت و منفی است؛ از یک سو ممکن است به عنوان یک احساس شدید و رویاپردازی مورد توجه قرار گیرد، از سیاه و سفیدی و تکراری بودن روزمره فرار کنید و به دنبال هیجانات جدید و خاص بگردید؛ از طرف دیگر، این احساس می تواند به خاطر انعطاف پذیری کمتر محیط های اجتماعی و یا تصورات ناصحیح و تنگ نظری به وجود آید که باعث خودسانسوری و بی اعتمادی به خود و دیگران می شود.
درد عشق
درد عشق مفهومی بسیار پیچیده و ادغام شده است که باعث میشود که افراد از دست دادن کسی که دوستشان دارند، درد و رنج بسیاری را تجربه کنند. بدون شک، احساس عاشقی احساسی بسیار قوی است که میتواند به دلیل ظروف اجتماعی یا موانع دیگر ناامید کننده به پایین بیاورد.
در دوران دوستی و عشق، احساسات مختلفی را تجربه میکنیم. شادی، خوشحالی، تمایل و عاشقی عواطفی هستند که ممکن است به تجربه عشق و رابطه وصل شوند. همچنین، هیجانات دیگری مانند ناراحتی، غم، ترس و اضطراب نیز برای بسیاری از افراد به دنبال رابطهی عاشقانه و درد عشق پیش میآیند.
این درد عشق میتواند بسیار قوی و ناگهانی باشد؛ افراد ممکن است تصمیم بگیرند که این درد را با کسانی که به آنها نزدیک هستند، به اشتراک بگذارند یا در سکوت به تنهایی بمانند. در هر دو حالت، تجربه درد و رنج از فرایند معنوی شخصی است که هیچ نفر نیز به جای دیگری نتواند انجام دهد.
در این حالت، بسیاری از مردم به دلیل درد عشق خود ناامید میشوند و باید با آنها همدردی کنیم. این شامل لطف کردن و احترام گذاشتن به دیگران نیز میشود که بطور خاص مبتلا به این درد هستند و بسیار حساس و مستعد قدرنشناسی هستند. به عنوان یک جامعه، نباید درمان و خوب شدن این مشکل را به هم priori کنیم، و باید همیشه سعی کنیم که از بین بردن عوامل موجب این مشکل شود و دست به کار شجاعانهای جهت رهایی از این درد که بسیار رایج است، شویم.