1. عشق ممنوع: داستان عشق بین دخترانی که با بخت احمقی به پسرانه زندگی میکنند
"عشق ممنوع" موضوعی است که در آن دو دختر با گرفتاری احمقانه خانواده و سنت های جامعه، تلاش می کنند تا به زندگی عاشقانه خود ادامه دهند، اما موانع زیادی به جلوی آنها می ایستد. در این داستان، دو دختر عاشق به نام های (نیکی) و (ملی) با مشکلاتی مواجه هستند.
نیکی و ملی در یک محیط برایان در حومه شهر زندگی می کنند. آنها توسط خانواده خود از ازدواج با پسران این محیط بازیده می شوند و به جای آن، مجبور به گذراندن زندگی پسر افتاده ای می شوند. آنها با هم در یک خانه زندگی می کنند و در تلاشند تا زندگی رویایی خود را به دست آورند.
اما پس از مدتی، علاقه نیکی به ملی به عشق تبدیل می شود و آنها شروع به یک رابطه عاشقانه می کنند. این رابطه اما در برابر نگرانی ها و شرایط نامطلوب جامعه و خانواده مانع می شود. آنها می بایست با احکام و نظمات سنتی جامعه درگیر شوند و در عین حال، خیلی مراقب باشند تا عشقشان پیدا نشود.
در نهایت، "عشق ممنوع" داستانی است درباره عشق ممنوع، شجاعت در برابر نگرانی های بیشمار جامعه و خواسته های خود، و عشقی که نمی توان با آن مقابله کرد.این داستان نشان دهنده ی این است که با توجه به شرایط جامعه و نگاه واجدین قدرت، ممکن است خیلی از افراد نتوانند به عشقشان رسیدگی کنند، اما همچنین نشان دهنده ی قابلیت هایی که در عشق و عشق زندگی وجود دارد می باشد.
2. جنون دخترانه: داستانی از دخترانی که نه به پسرانه، نه به دخترانه شدن میپردازد
موضوع دوم که در این قسمت مورد بحث قرار دارد، جنون دخترانه است که به دنبال داستانی از دخترانی میگردد که نه به صورت پسرانه و نه به صورت دخترانه دنبال مسیر خودشان رفته و به جرئت به جایگاههایی رسیدهاند که توانستهاند به تعصبات جنسی پایان دهند.
این داستان میتواند نشان دهنده حقیقتی فراگیر در جوامع بشری باشد که انتظار یافتن از همه افراد برای پیوند به جنس خودشان وجود دارد. اما داستانهایی در نظر گرفته شده در این موضوع بیانگر این است که تصمیم گیری هر فردی برای رفتار به چه شکلی باشد، باید از جنسیت او مستقل باشد و سرانجام هر فرد باید به طور آزادانه تصمیم بگیرد که چگونه به عملیات لذت بخش خود پاسخ دهد.
این داستان میتواند در سطحی کاملاً گسترده که بر روی جنبههای جامعه شناور میشود، تأثیر بسیار مثبتی داشته باشد، زیرا آن راهنمایی میکند که بین شخصیت و جنسیت تمایزی قائل شویم و به هر کسی اجازه دهیم که برای خودش انتخاب کند و زندگی خود را بر اساس آن تغییر دهد. داستانهایی که در این مورد ارائه میشود، به ما نشان میدهد که برای رسیدن به پایان دادن به تعصبات جنسی، باید ابتدا از خودمان شروع کنیم و جهان را به گونهای متفاوت تر به نظر بیایاند.
3. قطعهی برفی: داستان پسرایی است که به دنبال دخترانی میگردند که در فصول برفی ظریف و شاداب هستند
داستان پسرانی که در فصل های برفی به دنبال دخترانی هستند که در فصول برفی شاد و خوشرو هستند، یک داستان رمانتیک است که در عین حال با جذابیت و هیجان همراه است. در این داستان، پسران جوانی می خواهند دخترانی را پیدا کنند که همراه با فصل برف، شاداب و فعالند.
این دختران به دنبال سرگرمی هستند و با سرگرمی هایی مثل اسکی، هاکی و سوارکاری در برف مشغول می شوند. پسرانی که به دنبال آنها هستند، می خواهند از این فصل عبور کنند و زمان خوشی را در کنار دخترانی که در فصل برف جذاب هستند، سپری کنند.
در این داستان، روایت قصه به شکلی دوستانه و با مفاهیمی از عشق و دوستی پر شور و جذابیت است. این داستان نشان می دهد که برف می تواند فصلی باشد که جذابیت های زیادی دارد و دخترانی که از این فصل لذت می برند، جذابیت خاصی برای پسران دارند.
با خواندن این داستان، شما می توانید ایده های جالبی برای گذراندن وقت در فصل برف به دست آورید و به علاقه مندان به داستان های رمانتیک پیشنهاد می شود که این داستان را از دست ندهند.
4. عزیزم: داستان عشق یک دختر به یک پسر زیبا و مرموز
"عزیزم"، داستانی است درباره عشقی تلخ و شیرین بین یک دختر و یک پسر زیبا و مرموز. دختری است که همیشه در خانه بوده و برای اولین بار به دبیرستان میرود. در دبیرستان او با پسری آشنا میشود که همیشه در دوره های ورزشی برایش تماشاگری میکرد. پسری با نگاه های مرموز خودش همراه با ظاهر زیبا از همان لحظه توانست دل دختر را به خودش بگیرد. اما حقیقت تلخی همراه با این پسر مرموز بود که هیچ کس او را نمیشناسد و او همچون یک رمز است از او دفعه به دفعه بیشتر فاصله میگیرد.
از طرفی، دختری که هرگز نتوانسته بود کسی را دوست داشته باشد، از همان لحظه دل خود را باز کرد و در انزوای خود به لحظات زیبایی برای فکر کردن درباره پسر مورد علاقهاش برگزار میکرد. اما زمانی که او به کلاس های پسری میرود، شاهد رفتاری عجیب و غریب از سوی پسر مورد علاقهاش هست، یعنی هرگاه که دختری در کلاس حضور دارد پسر، دغدغه ها و نگرانی های شدیدی را برای او به وجود میآورد و این موجب میشود که دختر به عنوان یک شاهد چشم به روی این رفتارها دچار شوید، چیزی که باعث میشود که او به شدت درگیر تفسیر این رفتارها شود و به دست کردن پاسخ مناسبی برایش نتواند برسد.
دختر جوان در طول داستان برای یافتن پاسخ به ابهاماتی که در جای نمیشناسند، مبارزه میکند. او باید تصمیم بگیرد که آیا پسر به دنبال رابطه با او است یا نه. در نهایت، پسر و دختر باید برای یافتن عشق خود تلاش کنند، و چه عشقی! یک عشق تلخ و شیرینی!
5. عشق فاصلهای: داستان دو نفر از شهر های مختلف که به هم علاقه مندند ولی فاصله زیادی بینشان وجود دارد
خیلیها از عشق فاصلهای رویا پردازی میکنند. در این نوع از روابط، دو نفر از شهرهای مختلف علاقه به هم دارند، اما محدودیتهایی برای دیدار دارند. این روابط از طریق اینترنت، پیامک یا تلفن ادامه مییابند و بعضی اوقات این حس دوری، ناآشنایی و فاصله باعث تشدید آرزوها و خیلی اوقات ناراحتی و درد میشود.
در داستانی که در این مورد مطرح است، دو نفر از شهرهای مختلف علاقهای به هم دارند. آنها هیچگاه با چشمان خود به یکدیگر ندیدهاند، اما با گفتگوهای طولانی و دوستانهشان از طریق شبکههای اجتماعی، نسبت به هم علاقهای پیدا کردهاند. آنها مکالمه های بسیاری را با یکدیگر داشتهاند و احساس حسی غریبی در مورد همدیگر بعد از این مکالمات را میکنند.
ولی در دل آنها حس پنهانی دیگری هم وجود دارد. فاصله زیادی میان آنها وجود دارد که هرگز قابل توجه و غالب نیست، با این حال با آن همدیگر به شدت حس میکنند. ذهنشان پر از سوالاتی است که هرگز به جواب نمیرسند، آیا این موضوعی است که خواهد شد؟ آیا میتوانند سفر کنند و یکدیگر را ببینند؟ و یا درهمین فاصله زیاد، روابطشان به دوام خواهد افتاد؟
این داستان روایتگر آن بود که با وجود فاصله بین دو نفر، آنها توانستند به شدت به هم علاقهمند شوند و این موضوعی که هیچگاه به نظر سخت و غیرممکن نمیآید، واقعیت شود. اما آیا این همیشگی خواهد بود؟ ایا این فاصله عشقیشان را بریده و جای دیگری را برای محکم شدن در دلهای آن دو خواهد گرفت؟ فوق العاده است که چطور این پیشبینی میتواند به درستی اتفاق بیفتد و چقدر دوری میتواند به عشق و پایداری آن رقم بزند!
6. جوان و پوستر: داستان عشق یک دختر جوان به یک پسر گیمر
این داستان درباره یک دختر جوان است که عاشق بازیهای کامپیوتری است. او به دنبال کسی بود که به همان شدت علاقهمند به بازیهای کامپیوتری باشد. یک روز او با یک پسر گیمر آشنا شد و بسیار هیجان زده شد.
این دختر نخستین بار که عاشق شد، به شدت درگیر عشقش بود. او به شدت عاشق پسر گیمری شده بود که در بازیهای کامپیوتری بسیار مهارت داشت. هر روز به بازی با هم مشغول بودند و هر روز احساس بیشتری به یکدیگر پیدا میکردند.
اما معضلی وجود داشت. پسر گیمری که این دختر به او علاقهمند بود خود دچار مشکلات بود و با این حال این دختر به همان شدت علاقهمند به او بود. برای این دختر، عشق به پسر گیمری بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت داشت. این دختر همیشه تصمیمگیری صحیح را اتخاذ نمیکرد و هرگاه با پسر گیمریخود باشد، فقط برای بازی و برگزاری تقابل در بازی به دنبال آن بود.
اما در نهایت، به دلیل بهرهمندی از ارتباطات موجود و علاقه بیشتر به یکدیگر، این دو دامنه شروع رابطه شدند و در پایان، عشق آن دو پیروز شد. این دختر هنوز به پسر گیمری خود عاشق است و فکر میکند که نه تنها یک بازی کامپیوتری هستند بلکه دو جانبه بیعادل.
در این داستان، ما شاهد عشق یک دختر جوان به یک پسر گیمر هستیم که بسیاری از مسائل روزمره بین افراد، به خصوص آنهایی که مشکلاتی دارند، را با خود به خود بیش از حد پیچیده و عمیق میکند.