فیلم افغانستان جنگی اکبر
فیلم افغانستان جنگی اکبر یک فیلم درام و جنگی است که در سال ۲۰۰۶ ساخته شد. این فیلم توسط سهراب صفیزاده کارگردانی شده و با بازی هنرمندانی مانند حمید نعمت الله، لیلا حاتمی و شهاب حسینی ساخته شده است.
این فیلم داستان زندگی و پیشینه قهرمان فیلم، اکبر نیرومند را روایت می کند. او در افغانستان متولد شده است و در زمان جنگ علیه شوروی به جنگجوی مبارز تبدیل شده است. اکبر با سربازان دیگر در جبهه های جنگ برای دفاع از کشورش در مقابل حملات شوروی می جنگد.
فیلم افغانستان جنگی اکبر صحنه های بسیاری از جنگ را به تصویر می کشاند. این فیلم ماجرای جنگها، ویرانی ها، وحشت و شجاعت، نبرد و مبارزه در شرایط سخت و بحرانی را بازنمایی می کند.
فیلم افغانستان جنگی اکبر به عنوان یکی از بهترین فیلم های جنگی از دهه 2000 میلادی شناخته شده است. این فیلم علاوه بر توصیف شجاعت و مبارزه قهرمان، به یاد آوری دردناک جنگ برای افغانستانی ها می پردازد و یکی از راه هایی است که می توان این سختی هایی که در چهار دهه گذشته برای مردم این سرزمین پیش آمده را به اطلاع عمومی برساند.
افغانستان در گذر زمان
افغانستان کشوری جنوب غربی اسیاست که محدوده آن با پاکستان، ایران، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان و چین هم مرز است. این کشور با داشتن منابعی متنوع از اقتصادی صنعتی، کشاورزی و معدنی بخشهای زیادی را تشکیل میدهد و به همین علت بیشتر بهعنوان زمینهای برای تداوم جنگها و اشغالهای خارجی بهیاد میآید.
افغانستان از دیرباز بهعنوان یک منبع اصلی مسیرهای تجاری و نفتی بین آسیای جنوبی و غربی شناخته شده است. در طول تاریخ این کشور در مسیر تجاری بخشهای زیادی از جادههای ابریشم شمالی و جنوبی، تخت سلیمان، حریر و غیره قرار گرفت. افغانستان دارای جمعیت ۳۲ میلیون نفر است و بیشتر جمعیت آن در بخشهای شهری و کشاورزی بهصورت نیمه دیگرانه زندگی میکند.
اما افغانستان در سالهای اخیر به دلیل جنگ و نابرابری میان اقوام و طایفههای مختلف، ورشکستگی اقتصادی و فساد سرسام آور با مشکلاتی مواجه شدهاست. بعد از «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» در سال ۱۹۷۹ در جنگ جدی و طولانی مدتی با تاپک ها ، محافظان دینی در دهه ۱۹۹۰ و طالبان در دهه ۲۰۰۰ میلادی قدرت در این کشور را به دست گرفتند. با وجود این، در سال ۲۰۱۱ با کمپین نظامی آمریکا و کشورهای هم پیمان، طالبان به قدرتی عملیاتی باقیمانده در کشور افغانستان تبدیل شدند.
این جنگهای طولانی مدت باعث شکست نظامیان خارجی و دستگیری بسیاری از آنها توسط گروههای مختلف مسلح در افغانستان شد. بسیاری از قومیتهای افغانستان به دلیل نابرابری های سیاسی و اجتماعی در شرایط فقر، بیکاری و به دنبال یافتن آب و هوای برتر خود به دیگر کشورها مهاجرت کردهاند. با این حال، ثبات و زیرساختهای کشور در طول سالهای گذشته شده است. سرمایهگذاری در بخشهای مختلف نظیر معادن، تولید برق، اپتیک، جادهها و فرودگاهها، باعث عملکرد بهتر افغانستان در برابر واحدهای بینالمللی شدهاست.
جنگ در پژواک
جنگ در پژواک، یکی از برجستهترین و خونینترین جنگهای دوران جنگ جهانی سوم میان گروههای مختلف از جمله طالبان، جنگل برات، هزاره و ائتلاف شمالی برای کنترل مناطق مختلف افغانستان به شمار می رود. این جنگ در دورانی برگزار شد که حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان مجموعه ولایات ایالات متحده قبل از تصرف سوسنگرد توسط طالبان را اداره می کرد.
در حالی که جنگ در پژواک در دو دوره 1996-2001 و 2001-2002 به طور کلی برگزار شد، اما همچنان که به عنوان یکی از جنگهای مهم تاریخ افغانستان به شمار می رود، به دلیل خسارات بالایی که بر مردم و کشور گذاشت، همچنان در خاطره عمومی مردم باقی مانده است. هزاران نفر در زمان جنگ در پژواک کشته و آواره شدند و خرابکاری ها و ویرانی ها بر میانجیان و حتی داوطلبانی که در آن زمان به افغانستان آمده بودند، خطرناک و ریسک بالایی را برای خود به دنبال داشت.
در 2001 بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده آمریکا دخالت خود را در جنگ در پژواک بیشتر کرده و با اتحاد با ائتلاف شمالی، خود را برای نبرد با طالبان آماده کرده بود. این دخالت نهایتاً خاتمه جنگ را در پژواک رقم زد و آغاز کننده بخش دیگری از جنگ جهانی سوم شد که به عنوان جنگ عراق شناخته میشود. به هر حال، جنگ در پژواک، علاوه بر این که خود مجموعه ای از جنگ های مختلف بین فرقه ها بود، به تصویب طرحها و پاسخ های متنوعی از سوی بین المللی و داخلی منجر شد. به دلیل خونین بودن آن، جنگ در پژواک همچنان یکی از مهمترین و برجسته ترین جنگ های دوران نخست سده ۲۱ است، که خاطره ای برای عمومی سرتاسر جهان به جا گذاشت.
درد و رنج جانبازان
جانبازان، افرادی هستند که به دلیل خدمت به کشور و ملت خود در جنگهای مختلف، صدمات جسمی و روحی بسیاری دیدهاند و در بسیاری از موارد دچار دردهای شدید و رنجهایی ناشی از آسیبهایی که به جنگها برخوردار شدهاند.
این دردها و رنجها میتواند در هر بخشی از بدن جانبازان شامل ستون فقرات، دستها، پاها، جنبههای روانشناختی و حتی پوست آنها باشد. بسیاری از جانبازان به دلیل شدت دردهایشان محدودیتهای شدیدی در فعالیتهای روزمره دارند و این میتواند تاثیر نامطلوبی بر روی زندگی آنها داشته باشد.
علاوه بر دردها، رنجهای روانی نیز در برخی از جانبازان وجود دارد. این رنجها معمولاً به دلیل ناقص بودن حمایتهای روانی و اجتماعی پس از بازگشت از جنگ و حتی عدم شناخت جامعه از ماهیت زندگی در جنگ برای این افراد به وجود میآید.
در نتیجه، حمایت صحیح از جانبازان و ارائه درمانهایی که بتوانند دردها و رنجهای آنها را کاهش دهند، بسیار مهم است. علاوه بر این، برای کمک به افراد برخوردار از این مشکلات، ارائه خدمات psichiatry و رواندرمانی و تحقیقات بیشتر در این زمینه نیز ضروری است.
پس از جنگ: جستجوی صلح
بعد از پایان جنگهای داخلی و بینالمللی، جستجوی صلح برای بازسازی واحد بودن کشورهای مختلف و تامین امنیت و آرامش مردم عمدهترین اولویت شهریاران و رهبران سیاسی دنیا شده است. در جستجوی صلح، باید توجه ویژهای به فرایند همافزایی و تعاملهای سیاسی و دیپلماتیک در سطوح ملی و بینالمللی داشت. همچنین، همه بخشهای جامعه در این فرایند باید دخالت داشته باشند و به وعدههایشان عمل کنند.
برای رسیدن به صلح، نیاز به پذیرش و تعامل با دیگران داریم. برای توانایی در این زمینه، احترام به سایر فرهنگها و ارتقای همزیستی وجودی باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین، همکاری در مباحث امنیت ملی و بینالمللی، نیز نقش مهمی در تثبیت صلح و آرامش در جهان ایفا خواهد کرد.
جستجوی صلح همچنین نیازمند جهاد سیاسی و موعظه صلح برای حفظ آرامش و استحکام حکومت و ملت است. برخی مفاهیم موثر در حفظ صلح شامل توانایی درک و همدلی با سایر اقشار جامعه، درک و احترام به رشته دیگران، تقدیر از تفاوتهای فرهنگی و رعایت قوانین ضروری است.
در پایان، باید تأکید کرد که جستجوی صلح دائماً یک فرآیند پویا و پرکشش است و نیازمند تعامل و همکاری برای موفقیت خود است. موفقیت در این حوزه، نه تنها به کشورها و ملتها در حال جستجوی صلح، بلکه به تمامی مردم جهان بستگی دارد.
هویت افغانستانی در میان جنگ
در میان جنگ و تعارضات سیاسی و نظامی در افغانستان، مفهوم هویت افغانستانی به یکی از مفاهیم پرسشبرانگیز تبدیل شده است. هویت افغانستانی شامل ارزشهای فرهنگی، زبان، تاریخ، نژاد و مذهبی مردم افغانستان است. با این حال، این هویت به دلیل جنگ و بحران های متعدد، در دورههای مختلف مندرجات خود را از دست داده است؛ برخی اتباع افغانستان در این مطلب شک دارند و از هویت متقابل استفاده میکنند.
در این جنگ هویت افغانستانی به یک مورد اجتماعی زیاد توجه نشده و تلاش برای حفظ و ارتقای این هویت از طرف دولت و فرهنگ شناسان افغانستان کمتر به چشم میآید. به دلیل این که این جنگ بسیار طولانی شده است، هیچ کس نمیتواند به طور جدی هویت افغانستانی را تحت تاثیر قرار داده و به برخوردهای ارزشی نسبت به جنگ قبلی در افغانستان گفتگو میکند.
در این شرایط، افراد افغانی تلاش میکنند تا مفهوم هویت خود را حفظ کنند و تنها به این منظور به تاریخ، فرهنگ و هنر باستانی خود توجه میکنند. در حالی که برخی اتباع افغانستان دارای خاکلری مختلفی هستند؛ شاید همین باعث شده است که همه آنها یک هویت مشترک نداشته باشند. با این حال، با استناد به منابع مختلف، میتوان گفت که هویت افغانستانی برای بسیاری از افراد از جمله مردم افغانستان خود، برای حفظ و بوسیله آن از تعارضات، نماهنگی ها و هرجومرج بیشتری که ممکن است به همراه داشته باشد، استفاده میشود.