1. پرده از روی حقایق بردارید
پرده از روی حقایق بردارید مفهومی است که به معنی لو رفتن حقایق و واقعیتهای واجب بخشی از یک موضوع یا شرایطی است که برخلاف واقعیتهای اصلی نشان داده میشوند. این عبارت به کار میرود زمانی که اطلاعات مهم و واجب برای تصمیمگیری و یا تحلیل در مورد یک موضوع یا مسئله، به دلایلی پنهان نگه داشته میشوند و در نتیجه تصمیمات نادرست و خطاهای جدی در مورد آن موضوع اتخاذ میشود.
در بسیاری از موارد، پردهبازی به دلیل سیاسی، تجاری، فرهنگی و یا حتی اجتماعی استفاده میشود. برای مثال، در سیاست آمریکا، پردهبازی بهطور معمول در مورد اقتصاد و منافع ملی اتخاذ میشود. گاهی اوقات، این پردهبازی به صورت مستقیمی برعکس واقعیتهای موجود به نمایش در میآید.
باید تاکید کرد که پردهبازی نهتنها خطری جدی برای سلامت فردی و جامعه دارد، بلکه از درون جامعه آن را نیز تحریک میکند. سادهترین راه برای پیشگیری از پردهبازی، شناسایی واقعیتهای موجود و مطالعه کردن موضوعات و شرایط موجود است. علاوه بر این، نیاز است تا فرهنگ درونی جوامع، بازآرایی شود و فرهنگ پوشش دادن حقایق با تأکید بر شفافیت و نظارت اصلاح گردد. در نهایت باید به این نکته توجه کرد که پایبندی به واقعیت و شفافیت، مبنای یک جامعه سالم و پویا است و در نوعی معنا، در پیشگیری از پردهبازی و محافظه کاری از حقایق، نقش موثری دارد.
2. دروغها بهترین دوستان زمان را در خود دارند
دروغها از دیرباز به عنوان بزرگترین دشمن اعتماد و صداقت در زندگی انسان شناخته شدهاند. دروغها یکی از اصلیترین علل تقلید از دیگران میباشند، افراد دروغگو دوستان ندارند و تنها با تولید دروغ توانایی دوری از دیگری را نشان میدهند، به نظر میرسد که با تولید دروغ، افرادی که دروغگو هستند، از دیگران دوریهایی را که باعث شکست موفقیتهایشان بوده، برطرف میکنند. وقتی دروغ تکرار شده تعدادی زیادی از جملات ایجاد میشود که گاهی وقتها فردی که به دنبال دروغ هست، دیگران را این اعتقاد را میدهد که خودش را نمیشناسد و راههای درست و غلط را نمیداند، از این رو، دروغگوان به عنوان دوستانی ناپایدار و نازل است.
طبق آموزههای مورال مدرن، دروغگویی یکی از بدترین رفتارهای بشر است و از زمان کودکی، به افراد آموزش داده میشود که دروغ "بد" است. اما در بعضی از موارد، دروغگوئی یک ابزار مفید به عنوان یک دوست زمانی است که فردی نیاز دارد تا از مسألهی پیش رو خارج شود. در اینجا، دروغ یک موقعیت را حل میکند و اجازه میدهد تا شخص دوستی نسبتاً کوچکتر را داشته باشد، به این معنی که در برخی موارد، دروغ برای مقابله با عدم اطمینان، استرس و فشار ذهنی پاسخگویی سریع و سادهای است.
در کل، میتوان گفت که دروغ یک ابزار جالب و مؤثر برای مواجهه با مسائل زمانی است که شخص باید در شرایط شده و دوستی نسبتاً کوتاهی با شخص خاص ایجاد کند. اما برای داشتن دوستان نهایتاً باید بر روی دوشنبههای ناراحتی، ستایشهایی خوشگل و "درست" تمرکز کنید. به همین دلیل است که دروغها اصلاً بهترین دوستان زمان شما را در خود ندارند.
3. تنها حقیقت اسکندری است
اسکندر به عنوان یکی از شخصیتهای محبوب تاریخی، از بزرگترین فرمانروایان جهان به شمار میآید. وی که از سال ۳۲۴ قبل از میلاد به رهبری مقتدرانه خود بر بسیاری از سرزمینها و کشورها، همچون ایران، آسیای مرکزی، شرق خاورمیانه و شمال آفریقا پای پا گذاشت، نهتنها در تاریخ دوران خود، بلکه در تاریخ جهان به عنوان شخصیتی بزرگ و پرافتخار بهیاد مانده است.
اما تعیین و دقیق پیدا کردن حقیقت درباره تمام جنبههای زندگی و قهرمانیهای اسکندری نیاز به تحلیل و بررسی مستندات تاریخی دارد. از آنجا که نوشتههای موجود درباره ایشان، منشأ مختلفی دارند و بیشتر آنها به جرات میتوانند داستانی غیر تاریخی باشند، آنچه که در مورد حقیقتی تنها دربارهی موفقیتها و پیروزیهایش میدانیم، به چند صد سال قبل بازمیگردد و اکثرا فقط از داستانهای شایع حدسوگمان خارج نمیشوند.
از آنجایی که حقیقتی درباره تمام جنبههای زندگی اسکندری شناخته نمیشود، بنابراین میتوان به طور برخوردارین به حریم شخصی او پایداری داد. بنابراین، میتوان گفت تنها حقیقت اسکندری که مشخص است، مربوط بهیادگارانی است که در اثرانفجار جلگه گزشتهاست.دهکده قلیانهها، بابل، داجیلا، دارکاون و پرتحرکترین بخشهای قلمروش از جمله نمونههایی هستند که بهجریان نیتوانسته پایدارخواهند ماند. به همین منظور، تنها حقیقت اسکندری که میتوان دانست، این است که وی وقتی پایان زندگی خود را سپری میکرد، دنیایی را میگذراند که امپراتوریش همراه با آن به پایان رسیده بود.
4. حقیقت نامیمون میشود
پدیدهی حقیقت نامیده شدن، یکی از مسائل مهم و داغ دست اندر کارهای فیلسوفان و فرهنگسازان معاصر است. این پدیده، به طور خاص در دنیای مدرن و پستمدرن، به شدت به چشم میآید. در عصر حاضر، توسعهی فناوری و روند شتابان پیشرفت علوم و رشتههای دانشگاهی، باعث شده تا در شکلگیری حقیقت فرصت و زمان نقش تعیینکنندهای ایفا کنند. به عبارتی دیگر، نامیده شدن حقیقت، یعنی واقعیتی که به شکل محتوایی یا "نام" بیان میشود، نمیتواند تعهد خود را برای مدت طولانی یا حتی همیشگی حفظ کند.
دلیل اصلی نامیده شدن حقیقت، شکل زدن دیدگاههای مختلف در مورد همین موضوع است؛ رویکردهای و حتی مفاهیم مختلفی برای معرفی حقیقت ارائه شدهاند و قابلیت بررسی و انطباق با عملکرد و وقایع مختلف را دارند. تا جایی که ممکن است این پدیده، در نتیجهی وجود چنین شرایطی، بوجود آمده است و تجربه نشان داده است که تفسیر حقیقت، بسته به وضعیت و شرایط سازمانی، فرهنگی، دینی یا حتی فردی متفاوت است.
به طور کلی، پدیدهی حقیقت نامیده شدن به معنای عدم وضوح و قطعیت، در شناخت حقیقت و واقعیت، و ناشی از شرایط و زمینههایی است که برقراری تعهد برای حفظ حقیقت را ازطریق "نام" آن طی مدت زمان دشوار کردهاند. اما همچنین میتوان به دیدی دیگر هم به پدیدهی حقیقت نامیده شدن نگاه کرد؛ به عنوان مثال، بعضی از فیلسوفان معتقدند که هیچ واقعیتی در زندگی وجود ندارد و همه چیز صرفاً نظامهای نوشتاری است. لذا نامیده شدن حقیقت، با توجه به شرایط و دیدگاهها، میتواند یا نمیتواند معتبر و قابل پذیرش باشد.
5. حقیقت برای فهمیدن آن وقتی خوب است که ما بیچارهایم
وقتی که ما به تازگی آگاهی پیدا میکنیم و میخواهیم از دنیای پیرامونمان بیشتر بدانیم، اکثراً به دنبال پاسخ به سوالهایمان هستیم. اما گاهی اوقات حتی با تلاش ما هم، پاسخها به سختی قابلیت دستیابی دارند و به واسطه عدم آگاهی، چارهای جز بیچارگی به نظر نمیآید.
در اینجا بیچارگی به معنای نانهای بدون نمک، عدم توانایی در پاسخ دادن به سوالات، بیتفاوتی و پوچی فکری است که بسیاری از انسانها برای پیدا کردن پاسخ در مواجهه با آن احساس میکنند. اما دلیل اینکه در آن لحظه بیچاره هستیم، فقط عدم دانستن است و به مرور زمان با یادگیری و تجربههای جدید، پاسخها قابل دستیابی خواهند شد.
بعلاوه ، در مواقعی که ما بیچاره هستیم، احتمالاً داریم یاد میگیریم که صبور و استقامت داشته باشیم، برای رسیدن به پاسخ به سوالاتمان. با این حال، باید به خاطر داشت که بیچارگی و عدم آگاهی تنها مؤلفههایی از زندگی ما هستند و نباید باعث ناامیدی و سرخوردگی شوند. به خود قول بدهید که در این مسیر یادگیری پراکنده، شما در جستجوی پاسخهایی مثبت و سازنده هستید و هیچگاه از آموختن و یادگیری منصرف نشوید.
6. حقیقت را فقط بسط دهید، بدون اظهار نظر
در موضوع "حقیقت را فقط بسط دهید، بدون اظهار نظر"، به معنای حقیقتها واقعیتهایی هستند که باید توضیح داده شوند، اما بدون این که نظری در مورد آنها بیان شود. به عبارت دیگر، این موضوع به معنای توضیح دادن چیزی برای بیان حقیقت است، اما بدون ایجاد هیچگونه تفسیر، پیشفرض یا نظر شخصی.
بیان حقایق به درستی و رعایت اصول واقعیتپذیری، به ما کمک میکند تا به نتیجههای دلخواهمان نرسیم و از دست مناسبترین گزینهها دور نشویم. بیان نظرات ما ممکن است تحلیلهای غلط یا نابخردانه را با خود به همراه داشته باشد و به نتایج صحیح و منطبق با واقعیت نرسیم.
لذا این موضوع مهم است، چرا که میتواند به عنوان یک روش مهم در یادگیری و نظرسنجی به کار رود. بدون بیان اظهار نظر، میتوانیم شیوههای مختلفی برای مطالعه مسائل را به درستی پیاده کنیم و لذت ببریم. در واقع، برای تحقیق و مطالعه درباره مسائل مختلف، باید ابتدا به استدلال و بررسی موضوعات معتبر و مورد تأیید و قابل قبول توجه داشته باشیم.این اگر با اظهار نظر همراه شود، میتواند تحلیلهای غلط در ذهن مخاطب برای شنیدن حقایق به وجود آورد و این امر میتواند ناخواسته تأثیرات مخربی بر روی تصمیمگیری مخاطب پدید آورد.
در نتیجه، جدایی بین حقایق و نظرات انسانها، در واقع یک اصل اساسی در برقراری ارتباطات سالم در جامعه است. بنابراین تلاش برای جلوگیری از کمک به شیوه فکری و تصمیمگیریهای مخاطب، تقریباً هرگونه نظری بیمرحله میتواند با ارائه حقایق قابل تأیید باشد، و این در همان راستا به خود امری مهم و پراهمیت محسوب میشود.